آخرین پست 88
تا به اینجا من همه کاری کردم به جز درس خوندن و ...
توی این پست چند تا عکس از ۲۰ کیلومتری مرکز استان یزد براتون گذاشتم. خیلی هم مشتاقم نظرتونو بدونم

تا به اینجا من همه کاری کردم به جز درس خوندن و ...
توی این پست چند تا عکس از ۲۰ کیلومتری مرکز استان یزد براتون گذاشتم. خیلی هم مشتاقم نظرتونو بدونم

این دوران هم مثل تعطیلات سالهای قبل میگذره و میره و هیچ نتیجه ای برامون نخواهد داشت پس به نظر من این دوران باید یه نقطه مثبتی برامون داشته باشه و از درسها فاصله نگیریم.
به همین منظور شما رو با خدایان هندی آشنا میکنم برای درک بیشتر میدانها در فیزیک.
خدای الکتریسیته ای:

 
 
پیشنهاد می کنم آهنگ زیبای " تو منو داری " با صدای استثنائی امیر میرعلایی را از دست ندهید.

دانلود از : http://depositfiles.com/en/files/nzyu0h0x5
Email : amir.miralayi@gmail.com
اگه شما اکانت کلوب.کام! دارید لطفا" این مطلب را داغ کنید تا برای دیگران به نمایش گذاشته شود.
برآمد باد صبح و بوی نوروز به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال وهمه سال مبارک بادت این روز وهمه روز
با آرزوی
12 ماه شادی
52 هفته خنده
365 روز سلامتی
8760 ساعت عشق
525600 دقیقه برکت
31536000 ثانیه دوستی
سال
1389 خورشیدی
14089 اهورایی
7032 میترایی
3748 زرتشتی
مـــــــبــــــــــــــــــــــــــــاررررررککککککککککککککککککک

1-چهارشنبه سوری: فرصتی بسیار مناسب برای افرادی که زیاد مایل نیستند بهار سال آینده را مشاهده کنند! اتفاقی که در آخرین سه شنبه سال می افتد، اما معلوم نیست به چه دلیلی به جای سه شنبه سوری به آن چهارشنبه سوری می گویند. نام یک فیلم که موضوع آن هیچ ربطی به نام فیلم ندارد
۲- خانه تکانی: تکان خوردن خانه، نوعی زلزله بدون خسارت جانی که البته در برخی موارد همراه با خسارتهای شدید مالی (از جمله تعویض مبلمان، پرده ها، تلویزیون و…) می باشد، نام یک نوع ورزش که در آن مردان “کوزت”وار اقدام به شست و شوی شیشه منازل و تمیز کردن خانه می کنند.
توضیح مرتبط:ای کاش به جای این همه خانه تکانی کمی هم به خانه دلمان تکانی می دادیم…
۳- خرید نوروزی: روزهای کشیدن چک، روزهای حسرت کشیدن پشت ویترین مغازه ها، روز” بابا من اینو می خوام “،”بابا من اونو می خوام”، روز درک معنی فاصله طبقاتی به کمک تک تک سلولهای بدن
۴ - جلو کشیدن ساعت: سنتی قدیمی که با توجه به تحقیقات بعمل آمده جدید، کنار گذاشته شد. عملی که از ۱۵ سال پیش با هدف صرفه جویی در مصرف برق انجام می گرفت اما امروزه برخی محققان، دریافته اند که این عمل هیچ تأثیری درکاهش مصرف برق ندارد و مردم کشورمان هم در این ۱۵ سال سر کار بوده اند و الکی هی ساعتها را جلو و عقب می کشیده اند!
۵ – مسافرت نوروزی: ترفندی برای جیم شدن از دست مهمانان نوروزی. فرصتی طلایی برای مأموران راهنمایی و رانندگی… البته نه برای جریمه کردن بلکه برای ارشاد رانندگان خطاکار!
۶- روبوسی: سخت ترین جای دید و بازدید. معمولاً بعد از دست دادن انجام می گیرد.
یک خواهش مرتبط: لطفاً در طول تعطیلات نوروزی از خوردن پیاز و سیر جداً خودداری کنید.
۷ – عیدی: انگیزه اصلی برای رفتن به خانه اقوام. دادنش برخلاف گرفتنش بسیار سخت است. معیاری مناسب برای سنجش این که هر فرد چقدر دوستتان دارد.
۸ - رژیم غذایی: احتمالاً در طول تعطیلات نوروز کلاً بی خیال این مورد شده اید، موردی که هم گرفتنش در طول تعطیلات باعث پشیمانی است و هم نگرفتنش!
۹ - برنامه های نوروزی تلویزیون: یک سریال عشقولانه که در طی سیزده، چهارده قسمت در آن جوانی بی”وفا” (که تریپ صحبت کردنش اصلاً به تقلید از”محمد رضا فروتن” نیست) سعی می کند “وفا”دار شود. یک عالمه فیلم سینمایی شامل ۳ تا ماتریکس، یک دونه مرد عنکبوتی و… همچنین پخش جومانجی برای هزارمین بار.
۱۰ – سیزده به در: روزی که جماعت از خانه هایشان به مقصد کوه، دشت و بیابان خارج می شوند. روز طلایی دزدان. روزی که به جنگل می رویم و در آنجا آشغال می ریزیم، شاخه های درختان را می شکنیم و طبیعت را از بین می بریم. شاید به همین علت در تقویم، نام سیزده به در را “روز طبیعت” گذاشته اند.
۱۱- چهارده فروردین: یکی از روزهای سخت سال. روزی که پس از ۲۰ روز خوردن و خوابیدن مجبوری دوباره صبح زود از خواب بیدارشوی…
۱۲- روزهای بعد از تعطیلات: زمان پاس کردن چکها(برای کارمندان محترم)، نشستن پای لرز بعد از خوردن آجیل (این روزها علاوه بر خوردن خربزه خوردن خیلی چیزها باعث لرزش پا می شود!) روزهای سختی که باید ناخواسته خوردن شیرینی و میوه را ترک کنید. روزهایی که قبض تلفن و موبایل (مخصوصاً SMS آن) منجر به بلند شدن دود از سر شما خواهند شد
 
موفق باشید
پیشینه
چهارشنبهسوری نام جشنی است که تغییر یافته مراسم باستانی پنج روز آخر سال به نام پنج روز پنجه و برگرفته از آیین زرتشتی است که ایرانیان از ۱۷۰۰ سال پیش از میلاد تاکنون در پنج روز آخر هر سال، آن را با برافروختن آتش و جشن و شادی در کنار آن برگزار میکنند. در گاهشمار زرتشتیان سال ۳۶۵ روز شامل ۱۲ ماه که هرکدام دقیقاً ۳۰ روز است و ۵ روز در انتهای سال جدا از ماهها است که این ۵ روز پنجه نامیدهمیشود که البته در هر ۴ سال یک بار ۶ روز میشود و در این گاهشمار روزی به عنوان چهارشنبه و به طورکلی ۷ روز هفته وجود ندارد بلکه ۳۰ روز ماه و ۵ روز انتهای سال را هرکدام با نام خاصی نامگذاری میشود. ایرانیان قبل حمله تازیان این ۵ روز آخر سال را با روشکردن آتش جشن میگرفتند و بر این اعتقاد بوده و هستند که در این ۵ روز ارواح درگذشتگان به زمین سفر میکنند و با همراه خانوادههایشان و برای آنها برکت، دوستی و پاکی در سال آینده طلب خواهندکرد ولی بعد از حمله تازیان به دلیل مخالفتهای آن روزگار در برپایی این مراسم ایرانیان روز چهارشنبه را که نزد اعراب نحس بوده را انتخاب کردند و آتش افروزی در این روز را با نحسی آن روز توجیه کردند. البته مراسمی که امروزه جریان دارد به طوری کلی متفاوت با آن روزگار است چون از نظر زرتشتیان آتش نماد مقدسی است و پریدن از روی آن به نوعی بیاحترامی به آن نماد تلقی میشود. جشن آتش در واقع پیش درآمد جشن نوروز است که نوید دهنده رسیدن بهار و تازه شدن طبیعت است. واژه چهارشنبه سوری از دو وازه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفتهاست و سوری که به معنی سرخ است ساخته شدهاست. آتش بزرگی تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته میشود که این آتش معمولا در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن میکنند و از آن میپرند آغاز میشود و در زمان پریدن میخوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من» در واقع این جمله نشانگر یک تطهیر و پاکسازی مذهبی است که واژه سوری به معنی سرخ به آن اشاره دارد. به بیان دیگر شما خواهان آن هستید که آتش تمام رنگ پریدیگی و زردی، بیماری و مشکلات شما را ازتان بگیرد و بجای آن سرخی و گرمی و نیرو به شما بدهد. این جشنی نیست که وابسته به دین افراد باشد و در میان پارسیان یهودی و مسلمان، ارمنیها، ترکها، کردها و زرتشتیها رواج دارد. در حقیقت این جشن و نقش بارز آتش در آن به علت احترام گذاشتن به دین زرتشتی است.
در شاهنامه فردوسی اشارههایی درباره بزم چهارشنبهای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان دهنده کهن بودن این جشن است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شدهاست.
امروزه در شهرهای سراسر جهان که جمعیت ایرانیان در آنها زیاد است، آتشبازی و انفجار ترقهها و فشفشهها نیز متداول است. در سالهای اخیر، رسانههای ایران توجه بیشتری به خطرات احتمالی ناشی از این مواد نشان میدهند.

"جیمز کوربت " هنرمند استرالیایی با استفاده از لوازم و قطعات خودرو مجسمه های زیبایی را طراحی کرده است . تمام قطعات استفاده شده از قطعات خودرو هستند.


*حاجی فیروز*
ای کسانی که در این کشمکش عید سعید
سر خوش و می زده با روی سپید
غرق در شوکت و در مکنت و بد مستی پول
به سیاهی شب بخت بدم می خندید
می نپرسید چرا؟
از چه این هموطن لخت به این صورت زشت
رو سیه ساخته و کو به کو افتاده به راه
آری ای هموطنان
سرگذشتیست مرا تیره در این روی سیاه
لحظه ای محض خدا خویش فراموش کنید
به این نقطه با دقت نگاه کنید ؛ اینجا کجاست ؟
اين عكسي است كه فضا پييماي وويجر از زمين گرفته است. عكسي كه زمين را در فضاي بيكران نشان ميدهد 
 
كارل ساكال فضانورد آمریکایی کتابی با همین عنوان نوشته است. در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
دوباره به این نقطه نگاه کنید. همین جاست. خانه اینجاست. ما اینجاییم
تمام کسانی که دوستشان دارید٬ تمام کسانی که می شناسید٬ تمام کسانی که تابحال چیزی در موردشان شنیده اید٬ تمام کسانی که وجود داشته اند٬ زندگی شان را در اینجا سپری کرده اند.
برآیند تمام خوشی ها و رنج های ما در همین نقطه جمع شده است. هزاران مذهب٬ ایدئولوژی و دکترین اقتصادی که آفرینندگانشان از صحت آنها کاملا" مطمئن بوده اند٬ تمامی شکارچیان و صیادان٬ تمامی قهرمانان و بزدلان٬ تمامی آفرینندگان و ویران کنندگان تمدن٬ تمامی پادشاهان و رعایا٬ تمامی زوج های جوان عاشق٬ تمامی پدران و مادران٬ کودکان امیدوار، مخترعان و مکتشفان٬ تمامی معلمان اخلاق٬ تمامی سیاستمداران فاسد٬ تمامی «ابرستاره ها»٬ تمامی رهبران کبیر٬ تمامی قدیسان و گناهکاران در تاریخِ گونه ما٬ آنجا زیسته اند٬ در این ذره غبار که در فضای بیکران در مقابل اشعه خورشید شناور است.
زمین ذره ای خرد در مقابل عظمت جهان است. به رودهای خون که توسط امپراطوران و ژنرال ها بر زمین جاری شده٬ البته با عظمت و فاتحانه٬ بیاندیشید. این خونریزان٬ اربابان لحظاتی از قسمت کوچکی از این نقطه بوده اند. به بی رحمی های بی پایانی که ساکنان گوشه ای از این نقطه٬ توسط ساکنان گوشه دیگر (که از این فاصله نمیتوان آنها را از هم بازشناخت) متحمل شده اند بیاندیشید٬ چقدر اینان به کشتن یکریگر مشتاقند٬ چقدر با حرارت از یکدیگر متنفرند.
تمامی شکوه و جلال ما٬ تمامی حس خود مهم بینی بی پایان ما٬ توهم اینکه ما دارای موقعیتی ممتاز در پهنه گیتی هستیم٬ به واسطه این عکس به چالش کشیده می شود. سیاره ما لکه ای گم شده در تاریکی کهکشانهاست. در این تیرگی و عظمت بی پایان٬ هیچ نشانه ای از اینکه کمکی از جایی میرسد تا ما را از شر خودمان در امان نگاه دارد٬ دیده نمی شود.
زمین تنها جای شناخته شده است که قابلیت زیست دارد. هیچ جایی نیست - حداقل در آینده نزدیک - که گونه بشر بتواند به آنجا مهاجرت کند. مشاهدات٬ بله٬ استقرار٬ هنوز نه.
خوشتان بیاید یا نه٬ زمین تنها جایی است که می توانیم روی پای مان بایستیم .
گفته شده که فضانوردی تجربه ای است شخصیت ساز که فرد را فروتن می سازد. شاید هیچ تصویری بهتر از این٬ غرور ابلهانه و نابخردانه نوع بشر را در دنیای کوچکش به نمایش نگذارد.
برای من٬ این تصویر تاکیدی است بر مسئولیت ما در جهت برخورد مهربانانه تر ما با یکدیگر٬ و سعی در گرامی داشتن و حفظ کردن این نقطه آبی کمرنگ٬ تنها خانه ای که تاکنون شناخته ایم. 
| به نقل از یکی از افراد کلوب | |||
| عکس گذرنامه ایرانی در سریال " لاست" ! 
 | |||
| چند ساله پیش مثل تمام هم سن و سال هایم به لاست مبتلا شدم. البته خوشبختانه چون دیر جنبیده بودم تمامی قسمت ها تا پایان فصل چهارم را داشتم و نیازی نبود تا برای هر قسمت منتظر بماند. اعتراف می کنم پس از دیدن 5 قسمت ،دیگر دل کندن از آن محال بود به عنوان یک دانشجو که به مسائل استراتژیک علاقه داشتم و همچنین دارای مطالعات فرهنگی خوبی در زمینه سینما و سلطه بودم. از همان اول برخی کد ها برایم قابل درک بود ،کد هایی که مثل همیشه ثابت می کرد سینمای غرب به این راحتی ها محصولی را خالی نمی گذارد. اما همه چیز گنگ می نمود نام جان لاک به عنوان یک فیلسوف و نویسنده کاملا برایم شناخته شده بود اما هرچه فکر می کردم ربطی پیدا نمی کردم. به این نامها، جاکوب (یعقوب)، آرون (هارون)،کریستین، فارادی، و دزموند هم اضافه شدند و گنگی من هر روز بیشتر و بیشتر می شد. جزیره که گم شد ،خیلی از سوالهایم پاسخ یافتند. دیگر شکی نبود که جزیره آرمان شهر غرب است. اما هنوز همه چیز گنگ بود ،درست در زمانی که همه معتادین به لاست مدتها بود در انتظار انتشار فصل ششم و پایانی این سریال بودند تحلیل دکتر حسن عباسی بر این سریال منتشر شد. حدود 8 سال بود که ایشان را می شناختم و با تقریب خوبی تمامی سخنرانی هایش را گوش داده بودم (به جز دکترین چهارده معصوم) و می دانستم انسانی با این سطح علمی حرف بی حساب نمی زند. پس تمامی سریال را دوباره و دوباره مرور کردم و کاملا قاطعانه و محکم تحلیل دکتر عباسی را به حق یافتم. تمامی گره های ذهنی سریال با تحلیل ایشان باز می شد. اما درست در همان روزها صدای همیشگی جامعه روشنفکری بلند شد که مگر آمریکا بی کار است وقتش را برای ما خرج کند شما توهم توطئه دارید و نکته جالب اینکه از نظر این جماعت روشنفکر بی پایه ترین قسمت این تحلیل آنجا بود که هر شخص را به یک ملیت نسبت می داد. دکتر عباسی "سعید جراح" را که یک شکنجه گر بعثی است نماد جهان اسلام و به ویژه ایران دانسته بود و این در حالی بود که نام یا نشانه ای از ایران در فیلم نبود. پس هرچه توانستند مسخره کردند و صحبت های دکتر عباسی را توهم نامیدند. از سیزدهم بهمن ماه فصل پایانی لاست شروع شد و من به دلیل امتحانات پایان ترم و مشکلات کاری این امکان را پیدا نکردم تا آن را ببینم اما دیشب به هر زحمتی بود وقتم را آزاد کردم و این قسمتها را با دقت دیدم. در کمال ناباوری به یک صحنه باور نکردنی بر خوردم. در یکی از صحنه های قسمت اول فصل ششم ،وقتی مسافرین را قبل از پیاده شدن از هواپیما و به عبارتی قبل از سقوط در جزیره نشان می دهد. در دست "سعید جراح" یک دفترچه است، که چند کاغذ و یک تصویر از "نادیا" معشوقه عراقی سعید در آن به چشم می خورد. اما دقت کرده اید که دفترچه مذکور چه چیزی است؟! از صحنه عکس گرفتم. متن نوشته: (( از یابنده این گذر نامه تقاضا می شود آن را به نزدیک ترین مرکز پلیس در خارج از کشور یا به یکی از نمایندگیهای دولت جمهوری اسلامی ایران تحویل دهد)) عجیب نیست! بنده که داشتم کم کم وحشت می کردم ،با کمی جست و جو متوجه شدم این دفترچه شبیه گذرنامه های فعلی ایرانی نیست بلکه دقیقا یک گذرنامه ایرانی است. کسانی که سریال را دیده اند به خوبی درک می کنند که این نکته چه قدر عجیب است و می دانند نویسندگان این سریال حتی یک تکه چوب هم بی دلیل وارد سریال نکرده اند. و فکر نمی کنم لازم باشد توضیح اضافی در این زمینه برای هیچ کس بدهم. 
 | 
یه مطلب و چند تا عکس جالب که به ربط هم ندارند رو برای خداحافظی ازتون میذارم .(عیدتون پیش پیش مبارک و امیدوارم که همه ی دوستان سال خوبی در پیش داشته باشند.)
تصاویری واقعی از سقوط بشقاب پرنده
در سال 1952 در مزرعه رزول امریکا یک سفینه فضایی حامل 3 سرنشین در مزرعه ای د رآمریکا به نام رزول سقوط کرد ( بر پایه این ماجرا فیلمی نیز در امریکا ساخته شد !!!!)
این مزرعه به سرعت و درآن زمان توسط نیروی هوایی و اف ب آی و سایر مقامات امنیتی محاصره شد
چندی بعد و با فشار رسانه های امریکا و جهان - دولت امریکا ماجرا را به کلی تکذیب نمود !!
اما شاهدان و مزرعه داران اطراف که تعداد انها بیش از 200 نفر بود گواهی میدادند که این موجودات را دیده اند و هم چنین سفینه انها را
به هر حال این ماجرا از تب و تاب افتاد ولی همه ساله مراسمی در سالگرد سقوط سفینه در امریکا بر گزار میشد و هنوز هم میشود
تا اینکه در سال 2000 تعداد 1000 دانشمند برجسته جهان و برندگان جوایز نوبل از جورج بوش درخواست نمودند تا تکلیف رزول را روشن کند !!! یا تکذیب یا تایید !!!
جورج بوش در بیانیه ای رادیو تلوزیونی و خیلی کوتاه ماجرا سقوط را تایید نمود !!!!! و دیگر هیچ توضیحی نداد !!!!
از ان پس تصاویری توسط ناسا در اختیار رسانه ها قرار گرفت و هنوز هم دانشمندان در انتظار دریافت ااطلاعات تکمیلی تر هستند .
فقط گفته میشود که از سه سرنشین اسن فضاپیما 2 نفر کشته شده و مهندس پرواز زنده میماند
این موجود 3 سال در اختیار سرویس های امنیتی و جاسوسی و دانشمندان بود و دست اخر بر اثر ابتلا به انفلو انزا فوت میکند .
بسیاری از پیشرفت های شگرف امریکا بر اثر دانش این مهندس پرواز میباشد و امریکا هم به همین دلیل نمیخواهد این موضوع را بیشتر باز کند !!!
حتی در بسیاری از مقالات تا حدی قضیه جدی پیگیری شده است که میگویند ؛موجود رزول بر اثر
فشار های تخلیه اطلاعاتی و هم چنین آزمایشات متعدد امریکایی ها فوت نموده است !!!!!!!!!!!! !!!
تصاویری که در مجلات به طور همزمان در سال 2000 چاپ شد !!
اینها اولین تصاویری بود که رسما توسط ناسا عرضه شد !!! 
منطقه سقوط سفینه! 
به اجساد اطراف دقت كنید!
بقایای چتر نجات مهندس پرواز که از سفینه بیرون پریده بود؟؟ یا بقایای چتر نجات خود سفینه ؟؟
که در همان زمان توسط یک افسر امریکایی در روزنامه ها چاپ شد !!
این افسر بعدا در فشار همه چیز را تکذیب کرد !!!! ولی تصاویر فردای ان روز روزنامه ها موجود است !!!! 
اجساد مورد ازمایش
فلز ناشناخته از جنس سفینه!
به نام خداوند ويروس گارد 
كنون رزم Virus و رستم شنو / دگرها شنيدستي اين هم شنو 
كه اسفنديارش يكي Disk داد / بگفتا به رستم كه اي نيكزاد 
در اين Disk باشد يكي File ناب / كه بگرفتم از Site افراسياب 
چنين گفت رستم به اسفنديار / كه من گشنمه نون سنگگ بيار 
جوابش چنين داد خندان طرف / كه من نون سنگگ ندارم به كف 
برو حال ميكن بدين Disk، هان! / كه هم نون و هم آب باشد در آن 
تهمتن روان شد سوي خانهاش / شتابان به ديدار رايانهاش 
چو آمد به نزد Mini Tower اش / بزد ضربه بر دكمه Power اش 
دگر صبر و آرام و طاقت نداشت / مر آن Disk را در Drive اش گذاشت 
نكرد هيچ صبر و نداد هيچ لفت / يكي List از Root ديسكت گرفت 
در آن Disk ديدش يكي File بود / بزد Enter آنجا و اجرا نمود 
كز آن يك Demo شد پس از آن عيان / با فيلم و موزيك و شرح و بيان 
به ناگه چنان سيستمش كرد Hang / كه رستم در آن ماند مبهوت و منگ 
چو رستم دگرباره Reset نمود / همي كرد Hang و همان شد كه بود 
تهمتن كلافه شد و داد زد / ز بخت بد خويش فرياد زد 
چو تهمينه فرياد رستم شنود / بيامد كه ليسانس رايانه بود 
بدو گفت رستم همه مشكلش / وز آن Disk و برنامه خوشگلش 
چو رستم بدو داد قيچي و ريش / يكي ديسك Bootable آورد پيش 
يكي Toolkit، Hard اندرش / چو كودك كه گردد پي مادرش 
به ناگه يكي رمز Virus يافت / پي حذف امضاي ايشان شتافت 
چو Virus را نيك بشناختش / مر از Boot Sector برانداختش 
يكي ضربه زد بر سرش Toolkit / كه هر Byte آن گشت هشتاد Bit 
به خاك اندر افكند Virus را / تهمتن به رايانه زد بوس را 
چنين گفت تهمينه با شوهرش / كه اين بار بگذشت از پل خرش 
دگر باره اما خريت مكن / ز رايانه اصلا تو صحبت مكن 
قسم خورد رستم به پروردگار / نگيرد دگر Disk از اسفندیار 
سلامی به پایداری ابرها
و اما نفوذی کیست؟
این فرد با آی دی shirin در وبلاگ عضو است. خوشبختانه هیچ نسبتی با بنده ندارد.
شخصی است مورد اعتماد, خارج از دانشگاه بوعلی و یاری دهنده ی وبلاگ.
یاری دهنده؟ یعنی چی؟
علت دعوت از نفوذی:
۱. با گذاشتن پست های سرچ خور و روز به آمار وبلاگ و پیج رانک در گوگل کمک کند. (این گونه است که وبلاگ به پیج رانک ۲ رسیده و در ۱۵۶ موتور جست و جو ثبت شده است.)
۲. در صورتی که بخواهید مطلبی را در وبلاگ بدون ذکر نامتان قرار دهید می توانید 
آن را به نفوذی بسپارید. (مثلا من قرار است در آینده مطلبی در مورد استادان خلیل زاده و تبریزی قرار دهم یا یه مطلب دیگه در مورد عشق تلخ (حالا هم که می دونید واسه منه زیاد به روتون نیارید) )
۳. ...
اگر دعا می کنید
بیماران را فراموش نکنید ...

سلام
ديروز سر كلاس معادلات بنده مقداري نطق كردم!قرار نبود من رو منبر برم و (سيد ميلاد) ميخواست حرف بزنه براي همين من جمله بندي خاصي نداشتم و هرچي گفتم في البداهه بود...هرچند كه كل جملات واضح بود اما نميدونم چرا هيچكي متوجه نشد!
عرض كنم كـــــــــه....
با هماهنگي بچه ها قراره يه برنامه فتح قله (!) بذاريم...همه ميدونن يه اينطور برنامه اي هست اما كسي كاملا در جريان جزييات نيست....اينجا سعي ميكنم همه هماهنگ بشن.اگه كسي پيشنهادي چيزي داره اعلام كنه....انجام ميديم!!!!!
اول اينكه بدونين كه قراره بريم كوه!
دوستان براي مسير پيشنهاد دادن كه دشت ميشان (ميدان ميشان) بريم... اگه مستمر راه بريم 45 دقيقه راهه و يكم شيبش زياده اما خب با دوستان خوش ميگذره
يه عده گفتن كه قبل از عيد برنامه بذاريم،اما فكر ميكنم الآن مساعد نباشه چون نه طبيعت اونطور كه بايد و شايد بهاري شده نه زمين مناسبه(گِل)
دو تا ايده براي روز فتح هست!
1.روز دوشنبه از صبح تا ظهر كه ميشه گفت برنامه اكثر بچه ها خاليه
2.آخر هفته...كه هيشكي كلاس نداره و هيشكي هم همدان نيست!
فعلا حرفي كه دوستان زدن اين بوده كه روز دوشنبه 16 فروردين سال ديگه صبح حدود ساعت 7 گنج نامه قرار بذاريم... حالا قطعيشو اواخر تعطيلات ميگم
اما چند مورد كه بايد گفته شه...
اين پست فقط به اسم منه و جهت ماس ماليه ديروز گذاشتم و تمام نوشته هاش چكيده حرف بچه هاست...كسي مسئوليتي به عهده نداره
اين اردو برگزار خواهد شد...حالا چه يه نفر چه 72نفر ورودي مكانيك
چند مورد ديگه هم بود كه يادم رفت!!!!!
اين از اين
حالا اگه كسي حرفي براي گفتن داره خوشحال ميشيم بشنويم
.
.
.
عكسي هم كه گذاشتم دو هفته پيش،ايستگاه 2 توچال هستش...گفتم شايد براتون جالب باشه
این پست صرفا به خاطر دفاع از همدانی هاست.
اول این که شروع ترم جدید خیلی از بچه های شهرستان بودن. پس اینقدر به همدانی ها گیر ندین که چرا اومدن. خیلی هاشونم مشکل انتخاب واحد داشتن که اومدن.( حالا من و حسین نبودیم بمونه)
دوم:۱۶ آذر هم کی با کی هماهنگ کرده بود که نریم. این مشکل هم از طرف خلیل زاده بود که با حضور چند نفر کلاسو تشکیل داد.
سوم: ما همدانی ها هم مشتاقیم که هفته آخر تشکیل نشه ولی تو نظرات پست های قبلی حرف هایی زده شد که تعصب بعضی از همدانی ها رو برانگیخت اما با حرف هایی که این وسط زده شد سو تفاهم ها هم برطرف شد.
چهارم: این پستو گذاشتم که فاصله بچه های خوابگاه از همدانی ها بیشتر از اینی که هست نشه.
پنجم:امیدوارم که دیگه این حرف و حدیث ها تکرار نشه و بار آخری باشه که مجبور بشیم از این نوع پستها تو وبلاگ بذاریم.
دوستان لطفا نظراتی که به این پست میدین فقط با اسم واقعی باشه.
ضمنا این پست نظر اکثر همدانی هاست که با اسم من ثبت شده.
چشم به قفل قفسي هست و نيست
مژده ي فريادرسي هست و نيست
مي رسد و مي گذرد زندگي
آه كه هردم نفسي هست و نيست
حسرت آزادي ام از بند عشق
اول و آخر هوسي هست و نيست
مرده ام و باز نفس مي كشم
بي تو دراين خانه كسي هست و نيست
كيست كه چون من به تو دل بسته است
مثل من اي دوست بسي هست و نيست
(فاضل نظری)
در مورد هویت اشخاص ما اطلاعاتی در دست داریم که چون نمیخوایم به شخص (اشخاص) خاصی با وجود اینکه خیلی خیلی خیلیییییییییییییییییی سخته اشاره کنیم ولی ما نمیتونیم.
کلیات ماجرا از این قرار بوده که تعدادی سیستم نیست . کی برده؟؟؟ کجا برده؟؟؟ چرا برده؟؟؟ واسه کی برده؟؟؟ چه جوری برده؟؟؟ اصلا برده؟؟؟ اینجا دزدگیر نداشته؟؟؟ در سایت باز بوده؟؟؟
و اما جوش کاری پس از مرگ سهراب!!!
( کاری از عرفان مهدی و oc)( )
یک عدد اگهی دیواری در میدان تجریش
عنوان : فروش خوشه ۲

********************************

*******************************

********************************

*******************************


چگونه وقتی تنها هستیم از یک حمله قلبی جان سالم به در ببریم
 
فرض کنید ساعت 6:15 بعد از ظهر است و شما بعد از یک روز کاری سخت غیر معمول به خانه تان بر می گردید (البته به تنهایی). شما به شدت خسته و غمگین هستید. ناگهان یک درد شدید در ناحیه سینه خود احساس می کنید که به طرف بازو و نیز به آرواره شما زبانه می کشد. فاصله خانه شما تا نزدیک ترین بیمارستان فقط 5 مایل (حدود 8 کیلومتر) است. متاسفانه، نمیدانید که آیا می توانید تا رسیدن به بیمارستان تحمل کنید یا نه.. شما آموزش کمک های اولیه (CPR) را بلدید، اما نمی دانید چگونه این کمک ها را روی خودتان انجام دهید.
متا سفانه بسیاری از مردم، زمانی که با حمله قلبی مواجه می شوند، تنها و بدون کمک هستند. شخصی که ضربان قلب او نا منظم است و کسی که شروع به احساس ضعف می کند، تنها حدود 10 ثانیه پیش از از دست دادن هوشیاریش وقت دارد تا براي نجات زندگيش تلاش كند.
این قربانیان می توانند با سرفه های مکرر و شدید به خود کمک کنند. پیش از هر سرفه باید نفس عمیق كشيده، و سرفه باید عمیق و کش دار باشد و خلط سینه را از عمق سینه ایجاد کند. توالی یک نفس و یک سرفه باید حدودا هر 2 ثانیه یکبار بدون توقف تکرار شود تا کمک برسد و یا ضربان قلب دوباره به حالت عادی باز گردد.
نفس های عمیق اکسیژن را به داخل شش ها می کشد و حرکت های سرفه موجب فشار به قلب و تداوم جریان گردش خون توسط آن می شود. همچنین این فشار فشرده کننده روی قلب موجب بازیابی ریتم نرمال ضربان آن می شود. بدین طریق، شخص ميتوانند عمليات ماساژ قلبي را براي خود تا رسیدن كمك ويا رفتن به بیمارستان ،حیات خود را حفظ کنند.
این مطلب را به بیشترین تعداد افرادی که می توانید ارسال کنید. ممکن است نجات بخش زندگی آنها باشید
مجموعه ای از طرح های زیبا و مبتکرانه مورد استفاده در آینده
طرح هایی که در زیر مشاهده می کنید هنوز برای فروش در به بازار نیامده اند، اما می توانند به شما ایده های نو و منحصر به فردی القا کنند تا بتوانید در آینده طراح یکی از این محصولات باشید. ممکن است در برخی موارد این طرح ها نشدنی و غیر عملی باشند، اما هدف کلی این است که مفاهیم و تصورات را وارد دنیای واقعی کنیم و ببینیم نتیجه کار و روند پیشرفت و بازخورد آن در بین بینندگان چگونه است. 
به یاد داشته باشید این نمونه ها تنها نمونه های ذهنی هستند و شما هنوز نمی توانید آنها را از فروشگاه ها خریداری کنید! ممکن است بعضی از آنها به تولید نزدیک تر باشند و کمپانی های بزرگ در صدد تولید آنها برآیند. اما چه کسی می داند چگونه و در چه زمانی آنها تولید و عرضه خواهند شد. با توجه به مطالب بالا، در ادامه 50 طرح ذهنی شگفت انگیز مربوط به آینده را خواهید دید که اشتیاق شما را به داشتن آنها دو چندان می کند. 
بلبلي شيفته مي گفت به گل
كه جمال تو چراغ چمن است
گفت امروز كه زيبا و خوشم
رخ من شاهد هر انجمن است
چون كه فردا شد و پژمرده شدم
كيست آن كس كه هوا خواه منست
به تن اين پيرهن دلكش من
چو گه شام بيايي كفن است
حرف امروز چه گويي فرداست
كه تورا بر گل ديگر وطنست
همه جا بوي خوش و روي نكوست
همه جا سرو و گل و ياسمن است
عشق آنست كه در دل گنجد
سخن است آن كه همي بر دهنست
بهر معشوقه بميرد عاشق
كار بايد سخن است اين سخن است
مي شناسيم حقيقت ز مجاز
چون تو بسيار درين نارون است
(پروین)

این روزها دسترسی به جی میل (Gmail) در همه جای دنیا با مشکل مواجه شده. تو ایران هم که دیگه خودتون میدونید.
فعلا" اگه بخواهید توسط جی میل با هم در ارتباط باشید تنها راهش رو استفاده از گوگل تالک (گوگل تاک (google talk)) میدونم. اینم لینک دانلودش ---->
  دانلود مستقیم با حجم ۱٫۵ مگابایت
 دانلود مستقیم با حجم ۱٫۵ مگابایت 
اكنون كه ميل دوست به با من نشستن است
تقدير من چو گرد به دامن نشستن است
شوق فناست يا عطش وصل؟ هر چه هست
چون آب،بر حرارت آهن نشستن است
من سر بلند غيرت خويشم دراين مصاف
تيغ رقيب لايق بر تن نشستن است
طوفان اگر فرو بنشيند عجيب نيست
پايان بي دليل دويدن نشستن است
در راه عشق، تكيه به تدبير عقل خويش
با چتر زير سايه ي بهمن نشستن است
دیدن عکس ها در ادامه مطلب...
Interview with god
گفتگو با خدا
I dreamed I had an Interview with god
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم .
So you would like to Interview me? "God asked."
خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟
If you have the time "I said"
گفتم : اگر وقت داشته باشید .
God smiled
خدا لبخند زد
My time is eternity
وقت من ابدی است .
What questions do you have in mind for me?
چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟
What surprises you most about humankind?
چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟
Go answered ….
خدا پاسخ داد ...
That they get bored with childhood.
این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند .
They rush to grow up and then long to be children again.
عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند .
That they lose their health to make money
این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند.
And then lose their money to restore their health.
و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند .
By thinking anxiously about the future. That
این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند .
They forget the present.
زمان حال فراموش شان می شود .
Such that they live in neither the present nor the future.
آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال .
That they live as if they will never die.
این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد .
And die as if they had never lived.
و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند .
God's hand took mine and we were silent for a while.
خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم .
And then I asked …
بعد پرسیدم ...
As the creator of people what are some of life's lessons you want them to learn?
به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند ؟
God replied with a smile.
خدا دوباره با لبخند پاسخ داد .
To learn they cannot make anyone love them.
یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد .
What they can do is let themselves be loved.
اما می توان محبوب دیگران شد .
learn that it is not good to compare themselves to others.
یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند .
To learn that a rich person is not one who has the most.
یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد .
But is one who needs the least.
بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد
To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in persons we love.
یاد بگیرن که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم .
And it takes many years to heal them.
و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد .
To learn to forgive by practicing forgiveness.
با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرن .
To learn that there are persons who love them dearly.
یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند .
But simply do not know how to express or show their feelings.
اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند .
To learn that two people can look at the same thing and see it differently.
یاد بگیرن که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند .
To learn that it is not always enough that they are forgiven by others.
یاد بگیرن که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند .
They must forgive themselves.
بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند .
And to learn that I am here.
و یاد بگیرن که من اینجا هستم .
Always
همیشه
اثری از ریتا استریکلند
| مصاحبه با حامد بهداد در مورد فیلم «گربههای ایرانی» | |
| 
 | |
| . گاهی اوقات فکر میکردم مجرم هستم و کاری که میکنم یک جرم اجتماعی محسوب میشود. این مجرم بودن من به من سرعت و زبر و زرنگی میداد. از طرفی شاید بهمن قبادی هم... | |
|  | |
گفتگوی کفن با مُرده(طنز)

| آهای حاجی پاشو چه وقت خوابه | 
| پاشو دیگه وقت حساب کتابه | 
| هو، نگو این کیه که آزار داره | 
| پاشو ببین کفن با هات کار داره! | 
| چه هیکلی زدی به هم، آفرین | 
| چش نخوری، قد و برم آفرین | 
| بیخودی زور نزن دیگه تو مُردی | 
| چن ساعتی میشه که جون سپردی | 
| حالا دیگه وقت حساب کتابه | 
| داد نزنی مُرده ی زیری خوابه | 
| مُردهی زیری آدمی خلافه | 
| تیزی باهاش دَفنه تو غلافه | 
| قاط بزنه تیزی رو وَر میداره | 
| میزنه و بابا تو در میاره | 
| یادت میاد چه روزگاری داشتی | 
| چه اسکناسا که روهم میذاشتی؟ | 
| هی اسکناس میذاشتی رو اسکناس | 
| اونم با پول رشوه و اختلاس | 
| میگفتی یک وعده غذا کافیه | 
| صرف غذا باعث علافیه! | 

| میگفتی یک آدم با کیاست | 
| باید کُنه تو زندگی قناعت | 
| لباس ده سال پیشت تنت بود | 
| هم تن تو هم تن اون زنت بود | 
| بعد شعار ضد صهونیستی | 
| سر میدادی شعار ساده زیستی! | 
| میگفتی آدمی که ساده زیسته | 
| نمره زندگیش همیشه بیسته | 
| لباس وصلهدار تنت میکردی | 
| هزار تا نفرین به زنت میکردی | 
| میگفتی روسری برات خریدم | 
| نمیدونی چه زحمتی کشیدم | 
| فقط یادت باشه به هر بهونه | 
| باید هف هش سالی سرت بمونه | 
| عروسی و عزا سرت کن خانوم | 
| خلاصه هر کجا سرت کن خانوم | 
| زیاد نشورش یهو رنگش میره | 
| رنگ گل سرخ و قشنگش میره | 
| هَف هَش سالی با روسریت صفا کن | 
| تو این هف هش سال حاجیتو دعا کن | 

| الگوی مصرف که نداشتی حاجی | 
| هر چی که داشتی جا گذاشتی حاجی | 
| خیال نکن دنیا هنوز همونه | 
| پشت سرت نفرین این و اونه | 
| تو شیشه کردی خون هر فقیرو | 
| چقد بیچوندی مردم اسیرو | 
| خیال نمیکردی یه ذره هیچم | 
| یروز منم دور تنت بپیچم! | 
| مصرف کارای بدت زیاد بود | 
| خیلی کارات قابل انتقاد بود | 
| یادت میاد همسایهتون نون نداشت | 
| حتی پول دوا و درمون نداشت؟ | 
| یادت میاد گفتی به من چه ول کن | 
| این آدما رو زنده زنده گِل کن؟ | 
| ببین همون همسایه صبورت | 
| خاک داره با بیل می ریزه تو گورت! | 
| یکی نبود بهت بگه که بسه | 
| خدا همیشه جای حق نشسته؟ | 
| یادت نبود فشار قبری هم هس | 
| خورشید حقی پشت ابری هم هس؟ | 

| هیچکی بهت نگفت فلانی مُرده؟ | 
| نکیر و منکر به گوشت نخورده؟ | 
| نکیر و منکر دوتا بیگناهن | 
| پیام دادن دارن میان، تو راهن! | 
| اهل مزاح و رشوه خواری نیستن | 
| اونجوری که تو دوس داری نیستن | 
| تو مَرد نیستی تو شبیه مَردی | 
| چرا که اصلاً کار خوب نکردی | 
| کاری که اینجا دستتو بگیره | 
| البته این حرفا واسه تو دیره! | 
| اونقدِ حرص مال دنیا خوردی | 
| تا آخرش سکته زدی و مُردی | 
| کاش واسه پول دلت پُر از غم نبود | 
| مصرف انسانیتت کم نبود 
 جمشید محمدی مقدم «حامی» | 
گر ز غفلت خشت اول را نهد معمار كج
پايه ي كاخ حياي ما كج از بنياد بود
صحن كج شد،بام كج شد ،در كج و ديوار كج
چرخ با ما كجرو از آن روست كاندر ملك ما
مردمان راست باشد اندك و بسيار كج
راست نايد كارمان تا هستمان خرچنگ وار
راه كج ،كردار كج، گفتار كج، پندار كج
قبله ي مسجد كج و نتوان شدن سوي كنشت
زانكه اينجا نيز راهب را بود زنار كج
نيست بحثي بر جوانان چون كله كج مي نهند
سالخورده شيخ بر سر مي نهد دستار كج
منزل مقصود اگر خواهي به راه راست رو
ني رسد باري به منزل چون كه باشد بار كج
آفريد ايزد قلم را راست (بينش)از چه رو
مي گذارد شاعرش بر صفحه ي طومار كج
شاعر:ميرزا تقي آق اولي(بينش)
هنگام رانندگی با اتومبیل دنده دار ممکن است با چنین سوالاتی روبه رو شوید:
چه ارتباطی بین حرکت H مانند دنده و چرخ دنده های درون جعبه دنده وجود دارد؟ وقتی دنده را عوض می کنید چه چیزی درون جعبه دنده جا به جا می شود؟
وقتی راننده در عوض کردن دنده اشتباه می کند، صدای قیژقیژ شنیده می شود. واقعا چه اتفاقی می افتد؟
اگرهنگامی که راننده در بزرگراه مشغول رانندگی با سرعت بالا است ، ناگهان دنده را به عقب بزند چه اتفاقی می افتد؟ آیا ممکن است کل جعبه دنده متلاشی شود؟
اول از همه باید بدانید که ، اتومبیل ها به علت ساختار موتورهای بنزینی به جعبه دنده احتیاج دارند. هر موتوری یک خط قرمز دارد (ماکزیمم دور موتور که اگربیش از این مقدار دور داشته باشد متلاشی می شود)
در ضمن اگر قسمت " اسب بخار چگونه کار می کند؟ " را بخوانید که بعدا قرار داده خواهد شد ، می فهمید دور موتوری که در آن قدرت و گشتاور در ماکزیمم خود هستند دامنه ی محدودی دارد. برای مثال ، یک موتور ممکن است ماکزیمم توان خود را در ۵۵۰۰ دور در دقیقه به دست آورد. سیستم انتقال قدرت این امکان را ایجاد می کند که با کم و زیاد شدن سرعت خودرو نسبت دنده بین موتور و چرخ های خودرو تغییر کند. در واقع شما دنده را عوض می کنید تا موتور زیر خط قرمز بماند در حالی که دور موتور نزدیک به دور آن در بهترین حالت عملکرد است.




 بیل گیتس در هر ثانیه ۲۵۰ دلار آمریکا درامد داره، یعنی ۲۰ میلیون دلار در روز و ۸/۷ میلیارد دلار در سال!
 بیل گیتس در هر ثانیه ۲۵۰ دلار آمریکا درامد داره، یعنی ۲۰ میلیون دلار در روز و ۸/۷ میلیارد دلار در سال! اگر ۱۰۰۰ دلار از دست وی بر زمین بیوفته به خودش این دردسر رو نمیده که برش داره، چون در ۴ ثانیه ای که برداشتنش طول میکشه، این پول عایدش شده!
 اگر ۱۰۰۰ دلار از دست وی بر زمین بیوفته به خودش این دردسر رو نمیده که برش داره، چون در ۴ ثانیه ای که برداشتنش طول میکشه، این پول عایدش شده! آمریکا در حدود ۶۲/۵ هزار میلیارد دلار بدهی داره و بیل گیتس به تنهایی میتونه ظرف ۱۰ سال تمام بدهی آمریکا را بازپرداخت کنه!
 آمریکا در حدود ۶۲/۵ هزار میلیارد دلار بدهی داره و بیل گیتس به تنهایی میتونه ظرف ۱۰ سال تمام بدهی آمریکا را بازپرداخت کنه! او میتونه نفری ۱۵ دلار به همه جمعیت جهان بده و باز هم ۵ میلیون دلار در جیبش باقی خواهد ماند!
 او میتونه نفری ۱۵ دلار به همه جمعیت جهان بده و باز هم ۵ میلیون دلار در جیبش باقی خواهد ماند! اگر مایکل جردن یعنی گرانترین ورزشکار آمریکایی هیچ غذا و آبی نخوره و همه ۳۰ میلیون دلار درامد سالانه اش رو پس انداز کنه، ۲۲۷ سال طول خواهد کشید تا به ثروتمندی بیل گیتس بشه!
 اگر مایکل جردن یعنی گرانترین ورزشکار آمریکایی هیچ غذا و آبی نخوره و همه ۳۰ میلیون دلار درامد سالانه اش رو پس انداز کنه، ۲۲۷ سال طول خواهد کشید تا به ثروتمندی بیل گیتس بشه! اگر بیل گیتس رو به صورت یک کشور تصور کنیم، ۳۷ مین کشور ثروتمند جهان میشه! یا به تنهایی درامدی برابر سیزدهمین کمپانی عظیم آمریکایی خواهد داشت، حتی بیشتر از آی بی ام!
 اگر بیل گیتس رو به صورت یک کشور تصور کنیم، ۳۷ مین کشور ثروتمند جهان میشه! یا به تنهایی درامدی برابر سیزدهمین کمپانی عظیم آمریکایی خواهد داشت، حتی بیشتر از آی بی ام! اگر همه ثروت بیل گیتس رو تبدیل به یک دلاری کنیم ، میشه جاده ای از ماه تا زمین باهاش کشید که ۱۴ بار رفته و برگشته! ولی ساخت این جاده، ۱۴۰۰ سال طول خواهد کشید و ۷۱۳ بار بوئینگ ۷۴۷ باید برای جابجایی این پول ها پرواز کنند.
 اگر همه ثروت بیل گیتس رو تبدیل به یک دلاری کنیم ، میشه جاده ای از ماه تا زمین باهاش کشید که ۱۴ بار رفته و برگشته! ولی ساخت این جاده، ۱۴۰۰ سال طول خواهد کشید و ۷۱۳ بار بوئینگ ۷۴۷ باید برای جابجایی این پول ها پرواز کنند. بیل گیتس امسال ۴۰ ساله میشه. اگر فرض رو بر این بگیریم که هنوز ۳۵ سال دیگه هم زنده خواهد بود، میتونه روزی ۷۸/۶ میلیون دلار خرج کنه قبل از اینکه به بهشت بره!
 بیل گیتس امسال ۴۰ ساله میشه. اگر فرض رو بر این بگیریم که هنوز ۳۵ سال دیگه هم زنده خواهد بود، میتونه روزی ۷۸/۶ میلیون دلار خرج کنه قبل از اینکه به بهشت بره! اما اگر کاربران ویندوزهای مایکروسافت بتونن بابت هرباری که کامپیوترشون هنگ میکنه، یک دلار از بیل گیتس خسارت بگیرن، وی تنها در ۳ سال ورشکست خواهد شد! حالا ببین چه خبره؟
 اما اگر کاربران ویندوزهای مایکروسافت بتونن بابت هرباری که کامپیوترشون هنگ میکنه، یک دلار از بیل گیتس خسارت بگیرن، وی تنها در ۳ سال ورشکست خواهد شد! حالا ببین چه خبره؟
 
یه روز ملا با پسرش میخوان برن جایی وفقط یه الاغ داشتن.اول ملا به پسرش ميگه تو سوار شو من پياده ميام اما پسرش گفت آخه اين جور نميشه. بالاخره به همون طور راه افتند.سر راه چند نفر دیدنشون و گفتند:ببین زمونه رو پسرجوون سوار خر شده و پدر پیرش پیاده میاد.پسرش به ملا گفت دیدی گفتم نمیشه تو بیا سوار شو.لذا ملا سوار خر شدوپسرش پیاده.بعد از یه مدت چند نفر دیگه بازم دیدنشون گفتند که:پدری که سردوگرم روزگارو چشیده سوار شده اونوقت پسرخامش پیاده میاد چقدر سنگدله.ملاوپسرش گفتند پس با هم دو تایی سوار خربشیم و شدند.بعد از یه مسافتی بازم چند نفر دیدنشون و گفتند:بیچاره خره ببینید دو ترکه سوارش شدندعجب آدمای بی رحمی پیدا میشن.پس ملا و پسرش تصمیم گرفتند دو تایی پیاده شن و هیچکدوم سوار خر نشن.بازم بعد یه مدت چند نفر دیدنشون و گفتند:چه ادمای احمقی دو تاشون پیاده میان اونوقت خره خالی خالی میره و...
اما نتیجه ی اخلاقیش اینه که آدم هر کاری کنه نمیتونه جلوی دهن بعضی از مردم ها رو بگیره