عید امسال
یه سفرنامه ی مختصر تصویری در ادامه مطلب.
فایل پی دی اف هم برای دانلود می ذارم.
این تصویر یکی از نمادهای مهم شرکت مایکروسافت و البته یکی از نمادهای بزرگ دنیای تجارت محسوب میشود. ۳۳ سال پیش و در سال ۱۹۷۸ این ۱۱ نفر نخستین کارمندان شرکت مایکروسافت بودند و بنیان یکی از بزرگترین شرکت های جهان را گذاشت اند. چه کسی آن زمان فکر می کرد بیل گیتس این عکس با آن ظاهر جوان تبدیل به ثروتمند ترین فرد جهان می شود؟
داستان خود این عکس هم جالب است. تیم اولیه مایکروسافت علاقه ای به گرفتن عکس دسته جمعی نداشت اما وقتی باب گرینبرگ در یک مسابقه رادیویی برنده شد و جایزه آن یک عکس پرتره مجانی بود! آنها تصمیم گرفتند با هم بروند و این عکس دسته جمعی را بگیرند.
اما هر کدام از این ۱۱ نفر چه مسیری را طی کردند و هم اکنون چه می کنند؟ اگر علاقمند هستید از سرنوشت آنها مطلع شوید ادامه مطلب را از دست ندهید.
نشانه آدمیان بهشتی تبسم همیشگی است، (رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
بعد از سلامتی خنده بزرگترین نعمت خداست،(امام علی علیهالسلام)
هیچ چیز مثل خوشرویی زندگی را شیرین نمیکند، (امام حسن عسگری علیهالسلام)
خنده در بهبود روابط انسان بسیار موثر است و چهره ی خندان بیشتر در حافظه می ماند،
خنده اولین رفلکس مثبت یک نوزاد است،
خنده در طولانی نمودن عمر نقش موثر دارد،
خنده فشار خون را تعدیل میکند و در بروز ایدههای نو و خلاق موثر است،
خنده نشانه بارز اعتماد به
نفس ، سلامت روان و احساس امنیت است،
خنده از فاصله 45 متری قابل تشخیص است، سایر احساسات را از این فاصله نمیتوان شناسایی کرد،
خنده در هیچ حیوانی دیده
نمیشود و مختص آدمی است،
خنده انبساط عروقی ایجاد میکند که در سلامتی موثر است،
خنده در هر شرایطی امکان پذیر بوده و قابل دسترس است،
خنده گرفتن حمام اکسیژن و به قولی دویدن درجا است،
خنده تعادل هورمونی ایجاد میکند،
خنده باعث افزایش هورمون کورتیزول شده و ایمنی بدن را در برابر بیماریها زیاد میکند،
خنده هورمون سروتونین را نیز افزایش داده احساس سرخوشی ایجاد مینماید،
خنده محبوبیت و جذابیت ایجاد میکند،
خنده شادی میآورد، همای طور که شادی خنده میآورد،
خنده قدرت یادگیری را افزایش میدهد، نقش خنده در کلاسهای آموزشی فوق العاده است،
خنده نشانه رضایت از وضعیت موجود است،
خنده نوعی تخلیه روانی بوده تنشها و احساسات سرکوب شده را رها میسازد،
یادش بخیر اون شادی های بی سبب...
توصیه اکید دارم که ادامه مطلب رو بخونین....چند دقیقه آدم رو میبره به روزهای خوب گذشته

ترم شروع شد؟
رسیدیم به...
کلاس های ساعت 2-4 که سر کلاس نشستی و هر کاری میکنی خوابت نبره اما میبره...
خنده های سر کلاس که یا استاد یا دانشجو یه چیزی بگه و هی بخندی...
اضطراب قبل از امتحان...
صبح ساعت 6 از خواب پاشیده شدن!...
با کلی چیز دیگه...
از کی میخوایم بریم دانشگاه؟

عید فطرِِِِِِ.. عید پایان یافتن رمضان نیست.. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است.. چونان ققنوس که از خاکستر خویش دوباره متولد می شود. رمضان کوره ایی است که هستی انسان را می سوزاند و آدمی نوبا جانی تازه از آن سر بر می آورد. فطر شادی و دست افشانی بر رفتن رمضان نیست، بر آمدن روز نو، روزی نو و انسانی نو است. بناست که رمضان با سحرهاوافطارهایش با شبهای قدر و مناجاتهایش از ما آدمی دیگر بسازد. اگر درعید فطر درنیابیم که از نو متولد شده ایم.. اگر تازگی را در روح خود احساس نکنیم.. عید فطر عید ما نیست.

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه ای مساله آموز صد مدرس شد

شبى سنگين همه هستى را پوشيده، ومكه را سكوتى خرد كننده در ميان گرفته بود هيچ صدايى به گوش نمى رسيد مگر صداى نفسهاى شب، آميخته با همهمه نماز و نيايش كه از آن (بيت عتيق) بر مى خاست .ماه روى پنهان كرده واز ديده ها غايب شده بود، بركرانه آسمان تيره تار تنها سوسوى كم فروغ ستاره اى به چشم مى آمد كه هر دم كوههاى سربه فلك كشيده مكه مى توانست پرده اى به آن آويزد، كوههايى از سنگ برهنه كه به سان كوچه هايى سركش از ظلمتهاى فشرده دست به دست هم سپرده ،گردن فرازى مى كرد .دنيا به خواب رفته بود غافل از آن مرد هاشمى كه اينك به غار پناه برده بود ودر آنجا غرق درياى تاملات خود در آن ظلمت فراگستر وسنگين پرتوى از نور حق مى جست ودر خلوت آن غار همدمى با پرتوى هدايت و راحت وآسايش يقين را مى پوييد .آن سوى ديگر، نه چندان دور از حراء شهر مكه خفته بود با خاطره روزگاران مجد و عظمت ئينى كه بت پرستى كور طومار آن رادر هم پيچييده بود و هر از گاهى لرزه انديشه بيدارى بر تن اين شهر مى افتاد والبته ديرى نمى پاييد كه در زير بار سنگين كابوسى كه همه هستى اش رادر بر گرفته بود آرام مى شد .شهر براى آن مرد تنها كه در غار حرا با خود خلوت گزيده بود اهميتى باور نداشت وتنها او را مى ديد كه خود را ازشلوغى مكه كنار مى كشيد .شب در خود فررفته بود، پيش از آنكه سپيده دم بدمد وپرتو نخستين خويش را بر قله ها، دامنه ها و دره ها بتاباند،ظلمت فراگستر را به روشنى بدل سازد ،با نخستين فروغ سپيده كه دل سياهى آن شب را شكافت وحى خطاب آسمانى "بخوان" بدو رسيد.
اقرا باسم ربك الذى خلق خلق الانسان من علق اقرا وربك الاكرم الذى علم بالقلم

هيچ دلى راه به جايى نداشت |
هيچ كجا شور شكفتن نبود |
|
ثانيه ها خسته وبى حوصله |
حادثه اى لايق گفتن نبود |
|
باغ تهى بود زپروانه ها |
خانه اى آواز قنارى نداشت |
|
جنگل احساس زمين بى درخت |
چشمه اى جوشنده جارى نداشت |
|
ر دل تاريكى بى انتها |
گرگ شقاوت به كمين خفته بود |
|
تا كه يكى مرد برفراشت قد |
تند فرود آمد از شيب كوه |
|
از لبش آواز خدايى چكيد |
خواند به آواز عجب با شكوه |
|
آى منم مژده رسان خدا |
آمده ام كار مسيحا كنم |
|
آمده ام از دل ديوار شب |
پنجره أي رو به خدا وا كنم |
روز مادر يعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری! روز مادر يعنی به تعداد همه روزهای آينده تو ،دلواپسی! روز مادر يعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بيداری ! روز مادر يعنی بهانه بوسيدن خستگی دستهايی که عمری به پای باليدن تو چروک شد روز مادر يعنی بهانه در آغوش کشيدن او که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود روز مادر يعنی باز هم بهانه مادر گرفتن....
مادر، اي لطيف ترين گل بوستان هستي، اي باغبان هستي من، گاهِ روييدنم باران مهرباني بودي که به آرامي سيرابم کند. گاهِ پروريدنم آغوشي گرم که بالنده ام سازد. گاهِ بيماري ام، طبيبي بودي که دردم را مي شناسد و درمانم مي کند. گاهِ اندرزم، حکيمي آگاه که به نرمي زنهارم دهد. گاهِ تعليمم، معلمي خستگي ناپذير و سخت کوش که حرف به حرف دانايي را در گوشم زمزمه مي کند.
گاهِ ترديدم، رهنمايي راه آشنا که راه از بيراهه نشانم دهد. مادر تو شگفتي خلقتي، تو لبريز از عظمتي؛ تو را سپاس مي گويم و مي ستايمت.
مادر عزیزم روزت مبارک
و در آخر هم آهنگ زیبای میم مثل مادر تقدیم به تمام مادرای عزیز:
۱ـآیا ابلیس از فرشتگان بود؟واگر نه چرا در آیات در زمره ی ملائکه ذکر شده است؟
((او از جن بود سپس نا فرمانی پروردگارش را کرد .))سوره ی کهف آیه ۵۰ .چون پیش از آن در مقام طاعت و بندگی بسیار کوشا بود در صف فرشتگان جای گرفت و به همین دلیل جز مجموعه آنها محسوب می شد .
((شیطان گفت من از او بهترم که مرا از آتش و او را از گل خلق کرده ای.))سوره ص آیه ۷۶.
۲ـچه لزومی داشت که این موجود اغواگر و گمراه کننده آفریده شود؟
شیطان به صورت یک موجود پاک آفریده شد و بر اثر اطاعت پروردگار و قداست و پاکی خود هم ردیف فرشتگان شد.
((و چون فرشتگان را فرمان دادیم که به آدم سجده کنید همه سجده کردند مگر شیطان که ابا و تکبر ورزید و ارز فرقه ی کافران گردید.)) سوره بقره آیه ۳۴ چ
۳ـچگونه ممکن است خداوند شیطان را بر انسان ها مسلط کند تا آنجا که قدرت دفاع از آن ها گرفته شود؟
همان طور که در آیه ۴۲ سوره حجر آمده و آیه ۱۰۰ همین سوره :((تسلط او تنها بر کسانی است که او را به سرپرستی خود برگزیدند و آن ها که فرمانش را هم ردیف فرمان خدا لازم می شمارند.))
پس وسوسه های شیطان در انسان ها یک نفوذ ناآگاه و اجباری نیست و با میل و اختیار خود انسان است.
۴ـچرا به شیطان طول عمر و مهلت داده شد تا در گمراهی فرزندان آدم بکوشد؟
از یک سو خداوند مجازات او را با این مهلت دادن سنگین تر ساخت زیرا همان گونه که از آیات قرآن فهمیده می شود کسانی که در مسیر گناه و گمراهی گام می گذارند خداوند هشدارهای مکرری به آن ها می دهد اگر این هشدارها موثر شد وبازگشتند چه بهتر وگرنه آن ها را به حال خود وا می گذارد و مهلت کافی می دهد تا بارشان سنگین تر شود .(سوره آل عمران آیه ۱۷۸ و سوره روم آیه ۴۱)
از سوی دیگر وجود شیطان باعث آزمایش انسان ها و سبب تکامل افراد با ایمان می شود زیرا پیشرفت ها و تکامل ها در میان تضادها صورت میگیرد و انسان مومن در برابر این دشمن از تمام نیرو و نبوغ خود بهره میگیرد اما کسانی که بیمار دل و سرکش و آلوده اند به انحراف و بدبختیشان افزوده می شود.
در پایان شیطان نه تنها در برابر فرمان خدا سرپیچی کرد و کبر و خود خواهی و غرور ورزید بلکه به حکمت پروردگار نیز خرده گرفت که چرا موجود شریفی چون من که از آتشم بر خاک که موجود پستی است سجده کنم اما اگر ابلیس توبه کرده و از راه غلط باز می گشت به یقین خدا توبه او را قبول می کرد مشروط بر اینکه به آدم سجده کند که او نمی پذیرفت.
برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه به ترجمه آیات ۳۱ تا ۴۲ سوره حجر مراجعه کنید.
برگرفته از ترجمه ی آیات قرآنی و تفسیر نهج البلاغه جلد اول توسط آیت الله مکارم شیرازی
سلام به همگي اين يه داستان كاملا واقعيه .اميدوارم درس عبرتي بشه واسه ادماي بيكار!!!!
اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت :
«ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ »
رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد.
شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند.
شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید.
صدای که تا قبل از آن هرگز نشنیده بود .. صبح فردا از راهبان صومعه پرسید که صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند :« ما نمی توانیم این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی»
مرد با نا امیدی از آنها تشکر کرد و آنجا را ترک کرد.
چند سال بعد ماشین همان مرد بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد .
راهبان صومعه بازهم وی را به صومعه دعوت کردند ، از وی پذیرایی کردند و ماشینش را تعمیر کردند.
آن شب بازهم او آن صدای مبهوت کننده عجیب را که چند سال قبل شنیده بود ، شنید.
صبح فردا پرسید که آن صدا چیست اما راهبان بازهم گفتند: :« ما نمی توانیم این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی»
این بار مرد گفت «بسیار خوب ، بسیار خوب ، من حاضرم حتی زندگی ام را برای دانستن فدا کنم. اگر تنها راهی که من می توانم پاسخ این سوال را بدانم این است که راهب باشم ، من حاضرم . بگوئید چگونه می توانم راهب بشوم؟»
راهبان پاسخ دادند « تو باید به تمام نقاط کره زمین سفر کنی و به ما بگویی چه تعدادی برگ گیاه روی زمین وجود دارد و همینطور باید تعداد دقیق سنگ های روی زمین را به ما بگویی. وقتی توانستی پاسخ این دو سوال را بدهی تو یک راهب خواهی شد.»
مرد تصمیمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد.
مرد گفت :« من به تمام نقاط کرده زمین سفر کردم و عمر خودم را وقف کاری که از من خواسته بودید کردم . تعداد برگ های گیاه دنیا 371,145,236, 284,232 عدد است. و 231,281,219, 999,129,382 سنگ روی زمین وجود دارد»
راهبان پاسخ دادند :« تبریک می گوییم . پاسخ های تو کاملا صحیح است . اکنون تو یک راهب هستی . ما اکنون می توانیم منبع آن صدا را به تو نشان بدهیم.»
تصاویر هواپیمایی کشورهای مختلف
لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید.
رستوران چینی در جایی عجیب!!!!
به نظر شما بهترین مکان برای ساخت یک رستوران کجاست؟ در مسیرهای تردد؟ در مرکز خرید و فروش شهر؟ در کنار یک هتل چند ستاره و یا شاید هم بر فراز یک کوه؟
لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید.
از استاد ديني پرسيدند عشق چيست؟ گفت:حرام است.
از استاد هندسه پرسيدند عشق چيست؟ گفت:نقطه اي که حول
نقطه ي قلب جوان ميگردد.
از استاد تاريخ پرسيدن عشق چيست؟ گفت: سقوط سلسله ي قلب
جوان.
از استاد زبان پرسيدند عشق چيست؟ گفت:همپاي love است .
از استاد ادبيات پرسيدند عشق چيست؟ گفت : محبت الهيات است .
از استاد علوم پرسيدند عشق چيست؟ گفت : عشق تنها عنصري
هست که بدون اکسيژن مي سوزد.
از استاد رياضي پرسيدند عشق چيست؟ گفت : عشق تنها عددي
هست که پايان ندارد
تسمه نقاله هوشمند فرودگاهها با هدف افزايش ضريب ايمني سيستم بار فرودگاهها و جلوگيري از سرقت و مفقودي بار مسافران طراحي و ساخته شد.
بهروز شهرخي طراح اين تسمه در گفتگو با خبرنگار علمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: معمولا در فرودگاهها انتقال بار و تحويل آن به مسافران از طريق تسمه نقاله انجام مي گيرد كه به صورت مكانيكي توسط متصديان بار راهاندازي مي شود.
وي افزود: اغلب پيش آمده مسافران بر اساس كهولت سن، بيماري و مشكلات ديگر بدون دريافت بسته يا چمدان همراه از تسمه نقاله، فرودگاه را ترك كرده و همين امر باعث سرگردان بودن بسته در روي تسمه نقاله مي شود. از سوي ديگر به دليل حضور مسافران خارجي علاوه برمسافران ايراني مي بايست از لحاظ امنيتي توجه بيشتري به اين موضوع شود چرا كه افراد سودجو در چنين مكانهايي مي تواند مشكل ساز شوند و وسايل مسافران خارجي يا داخلي را به سرقت برده و يا با جابجا كردن باركدهاي چمدانها از آنها سوء استفاده كنند.
شهرخي با بيان اين كه تسمه نقاله هوشمند اين مشكل را برطرف ميكند، ادامه داد: تسمه نقاله هوشمند متشكل از دو قسمت الكترونيكي و مكانيكي است. سيستم الكترونيكي دستگاه چشم الكترونيكي با برنامه نرم افزاري تعريف شده در دريچه ورودي بار نصب و وظيفه آن شناسايي بسته ها (چمدانها) از لحاظ حجم، وزن و كدگذاري انجام شده مي باشد و در قسمت ديگر تسمه نقاله، بازويي به صورت مكانيكي در خروجي تسمه طراحي شده است كه هدايت كننده چمدانهاي سرگردان به سمت محفظه امانات بار است و چمدانها(بسته ها) پس از شناسايي توسط چشم الكترونيكي هوشمند به روي تسمه انتقال پيدا كرده و پس از دو بار چرخش در صورت عدم دريافت بسته به وسيله مسافر سيستم هوشمند مسافر مورد نظر را فراخوانده و يادآوري مي كند كه قبل از خروج از فرودگاه بسته را دريافت كند در غير اين صورت در چرخش بعدي توسط بازوي مكانيكي به محفظه امانات بار هدايت شده و در آنجا نگهداري مي شود.
وي درباره خصوصيات طرح گفت: پيشگيري از سرقت و ارتقاي امنيت بار همراه مسافر، صرفه جويي در هزينه ها، كاهش ضايعات و بهبود كيفيت و بهبود فعاليتهاي تبليغاتي در زمينه توريست از جمله مزاياي اين طرح به شمار مي رود.
منبع: ایسنا

روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می كرد كه زیباترین قلب را در تمام آن منطقه
دارد. جمعیت زیادی جمع شدند. قلب او كاملاً سالم بود و هیچ خدشه ای بر آن وارد نشده بود. پس همه
تصدیق كردند كه قلب او به راستی زیباترین قلبی است كه تاكنون دیده اند . مرد جوان، در كمال
افتخار، با صدایی بلندتر به تعریف از قلب خود پرداخت. ناگهان پیرمردی جلو جمعیت آمد و
گفت:
اما قلب تو به زیبایی قلب من نیست؟ مرد جوان و بقیه جمعیت به قلب پیرمرد نگاه كردند. قلب او با قدرت تمام می تپید، اما پر از زخم بود. قسمتهایی از قلب او برداشته شده و تكه هایی جایگزین آنها شده بود؛ اما آنها به درستی جاهای خالی را پر نكرده بودند و گوشه هایی دندانه دندانه در قلب او دیده می شد. در بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجودداشت كه هیچ تكه ای آنها را پر نكرده بود. مردم با نگاهی خیره به او می نگریستند و با خود فكر می كردند كه این پیرمرد چطور ادعا می كند كه قلب زیباتری دارد. مرد جوان به قلب پیرمرد اشاره كرد و خندید و گفت:تو حتماً شوخی می كنی....قلبت را با قلب من مقایسه كن. قلب تو، تنها مشتی زخم و خراش و بریدگی است.؟ پیرمرد گفت:درست است، قلب تو سالم به نظر می رسد، اما من هرگز قلبم را با قلب تو عوض نمی كنم. می دانی، هر زخمی نشانگر انسانی است كه من عشقم را به او داده ام؛ من بخشی از قلبم را جدا كرده ام و به او بخشیده ام.
گاهي او هم بخشي از قلب خود را به من داده است كه به جاي آن تكهي بخشيده شده قرار دادهام؛ اما چون اين دو عين هم نبودهاند گوشههايي دندانه دندانه در قلبم وجود دارد كه برايم عزيزند؛ چرا كه يادآور عشق ميان دو انسان هستند. بعضي وقتها بخشي از قلبم را به كساني بخشيدهام اما آنها چيزی از قلبشان را به من ندادهاند، اينها همين شيارهاي عميق هستند. گرچه دردآور هستند اما يادآور عشقي هستند كه داشتهام. اميدوارم كه آنها هم روزي بازگردند و اين شيارهاي عميق را با قطعهای كه من در انتظارش بودهام پركنند، پس حالا ميبيني كه زيبايي واقعي چيست؟
مرد جوان بي هيچ سخني ايستاد، در حالي كه اشك از گونههايش سرازير ميشد به سمت پير مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعهای بيرون آورد و با دستهاي لرزان به پير مرد تقديم كرد پير مرد آن را گرفت و در گوشهاي از قلبش جاي داد و بخشي از قلب پير و زخمي خود را به جاي قلب مرد جوان گذاشت .
مرد جوان به قلبش نگاه كرد؛ ديگر سالم نبود، اما از هميشه زيباتر بود زيرا كه عشق از قلب پير مرد به قلب او نفوذ كرده بود...
اقا اول بگم خودت مرحوم شدی بی ادب.ولی بازم خوبه منو حذف نکردید دستتون درد نکنه!!!
من امروز اومدم بگم به یادتون هستم هر چند که شما هش مارو دورادور مرحوم کردید.اون اولا میخواستم بیام پست خدافظی بذارم اما نشد. اما گفتم ماهیرو هر وقت از اب ... .
هر چی فکر میکنم چیزی جز سطح گاوسی و روش کاهش مرتبه و اینجور چیزا چیزی یادم نمیاد
فعلا اینو داشته باشید
شکست وجود ندارد
جك از يک مزرعهدار در تکزاس يک الاغ خريد به قيمت ۱۰۰ دلار. قرار شد که مزرعهدار الاغ را روز بعد تحويل
بدهد. اما روز بعد مزرعهدار سراغ جك
آمد و گفت: «متأسفم جوون. خبر بدي برات دارم. الاغه مرد.»
جك جواب داد: «ايرادي نداره. همون پولم رو پس بده.»
مزرعهدار گفت: «نميشه. آخه همه پول رو خرج کردم..»
جك گفت: «باشه. پس همون الاغ مرده رو بهم بده.»
مزرعهدار گفت: «ميخواي باهاش چي کار کني؟»
جك گفت: «ميخوام باهاش قرعهکشي برگزار کنم.»
مزرعهدار گفت: «نميشه که يه الاغ مرده رو به قرعهکشي گذاشت!»
جك گفت: «معلومه که ميتونم. حالا ببين. فقط به کسي نميگم که الاغ مرده است.»
يک ماه بعد مزرعهدار جك رو ديد و پرسيد: «از اون الاغ مرده چه خبر؟»
جك گفت: «به قرعهکشي گذاشتمش. ۵۰۰ تا بليت ۲ دلاري فروختم و 998 دلار سود کردم.»
مزرعهدار پرسيد: «هيچ کس هم شکايتي نکرد؟»
جك گفت: «فقط هموني که الاغ رو برده بود. من هم ۲ دلارش رو پس دادم.»
هميشه در هر شكستي يك فرصت جهت بهرهبرداري هست.
امیدوارم همتون خوب و موفق باشید حتی اونی که نشست پشت سر من خیلی قصه ها ساخت. حالا نه جاشه نه من اهلشم زیر اب کسیو بزنم اما از دوست مشترکمون بپرس اگه منم مثل تو بودم نه با قصه سازی با واقعیتا میتونستم... . بگذریم میترسم اون بالایی ها پستمو حذف کنن.
خوب دیگه اومده بودم مثلا حالی ازتون بپرسم ببینید کار به کجا کشید.
در ادامه مطلب هم وصیت نامه ی معروف چارلز چاپلین گذاشتم حتما بخونید
|
سایت رسمی شركت مزدا: نام شركت از اهورا مزدا، پروردگار زرتشتی گرفته شده است اینم لینك صفحه اصلی شركت مزدا http://www.mazda.co.uk/AboutMazda/AllAboutMazda/Timeline/ |

یه سواله که فکر منو خیلی وقته به خودش مشغول کرده و نتونستم جوابی براش پیدا کنم :
مگه نمی گن خدا قهاره؟پس می تونه یه سنگ بسازه که خودش هم نتونه بلندش کنه ؟
لطفا با اسم خودتون جواب بدین!
تا به اینجا من همه کاری کردم به جز درس خوندن و ...
توی این پست چند تا عکس از ۲۰ کیلومتری مرکز استان یزد براتون گذاشتم. خیلی هم مشتاقم نظرتونو بدونم

برآمد باد صبح و بوی نوروز به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال وهمه سال مبارک بادت این روز وهمه روز
با آرزوی
12 ماه شادی
52 هفته خنده
365 روز سلامتی
8760 ساعت عشق
525600 دقیقه برکت
31536000 ثانیه دوستی
سال
1389 خورشیدی
14089 اهورایی
7032 میترایی
3748 زرتشتی
مـــــــبــــــــــــــــــــــــــــاررررررککککککککککککککککککک

"جیمز کوربت " هنرمند استرالیایی با استفاده از لوازم و قطعات خودرو مجسمه های زیبایی را طراحی کرده است . تمام قطعات استفاده شده از قطعات خودرو هستند.


به این نقطه با دقت نگاه کنید ؛ اینجا کجاست ؟
اين عكسي است كه فضا پييماي وويجر از زمين گرفته است. عكسي كه زمين را در فضاي بيكران نشان ميدهد
كارل ساكال فضانورد آمریکایی کتابی با همین عنوان نوشته است. در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
دوباره به این نقطه نگاه کنید. همین جاست. خانه اینجاست. ما اینجاییم
تمام کسانی که دوستشان دارید٬ تمام کسانی که می شناسید٬ تمام کسانی که تابحال چیزی در موردشان شنیده اید٬ تمام کسانی که وجود داشته اند٬ زندگی شان را در اینجا سپری کرده اند.
برآیند تمام خوشی ها و رنج های ما در همین نقطه جمع شده است. هزاران مذهب٬ ایدئولوژی و دکترین اقتصادی که آفرینندگانشان از صحت آنها کاملا" مطمئن بوده اند٬ تمامی شکارچیان و صیادان٬ تمامی قهرمانان و بزدلان٬ تمامی آفرینندگان و ویران کنندگان تمدن٬ تمامی پادشاهان و رعایا٬ تمامی زوج های جوان عاشق٬ تمامی پدران و مادران٬ کودکان امیدوار، مخترعان و مکتشفان٬ تمامی معلمان اخلاق٬ تمامی سیاستمداران فاسد٬ تمامی «ابرستاره ها»٬ تمامی رهبران کبیر٬ تمامی قدیسان و گناهکاران در تاریخِ گونه ما٬ آنجا زیسته اند٬ در این ذره غبار که در فضای بیکران در مقابل اشعه خورشید شناور است.
زمین ذره ای خرد در مقابل عظمت جهان است. به رودهای خون که توسط امپراطوران و ژنرال ها بر زمین جاری شده٬ البته با عظمت و فاتحانه٬ بیاندیشید. این خونریزان٬ اربابان لحظاتی از قسمت کوچکی از این نقطه بوده اند. به بی رحمی های بی پایانی که ساکنان گوشه ای از این نقطه٬ توسط ساکنان گوشه دیگر (که از این فاصله نمیتوان آنها را از هم بازشناخت) متحمل شده اند بیاندیشید٬ چقدر اینان به کشتن یکریگر مشتاقند٬ چقدر با حرارت از یکدیگر متنفرند.
تمامی شکوه و جلال ما٬ تمامی حس خود مهم بینی بی پایان ما٬ توهم اینکه ما دارای موقعیتی ممتاز در پهنه گیتی هستیم٬ به واسطه این عکس به چالش کشیده می شود. سیاره ما لکه ای گم شده در تاریکی کهکشانهاست. در این تیرگی و عظمت بی پایان٬ هیچ نشانه ای از اینکه کمکی از جایی میرسد تا ما را از شر خودمان در امان نگاه دارد٬ دیده نمی شود.
زمین تنها جای شناخته شده است که قابلیت زیست دارد. هیچ جایی نیست - حداقل در آینده نزدیک - که گونه بشر بتواند به آنجا مهاجرت کند. مشاهدات٬ بله٬ استقرار٬ هنوز نه.
خوشتان بیاید یا نه٬ زمین تنها جایی است که می توانیم روی پای مان بایستیم .
گفته شده که فضانوردی تجربه ای است شخصیت ساز که فرد را فروتن می سازد. شاید هیچ تصویری بهتر از این٬ غرور ابلهانه و نابخردانه نوع بشر را در دنیای کوچکش به نمایش نگذارد.
برای من٬ این تصویر تاکیدی است بر مسئولیت ما در جهت برخورد مهربانانه تر ما با یکدیگر٬ و سعی در گرامی داشتن و حفظ کردن این نقطه آبی کمرنگ٬ تنها خانه ای که تاکنون شناخته ایم.
سلامی به پایداری ابرها
و اما نفوذی کیست؟
این فرد با آی دی shirin در وبلاگ عضو است. خوشبختانه هیچ نسبتی با بنده ندارد.
شخصی است مورد اعتماد, خارج از دانشگاه بوعلی و یاری دهنده ی وبلاگ.
یاری دهنده؟ یعنی چی؟
علت دعوت از نفوذی:
۱. با گذاشتن پست های سرچ خور و روز به آمار وبلاگ و پیج رانک در گوگل کمک کند. (این گونه است که وبلاگ به پیج رانک ۲ رسیده و در ۱۵۶ موتور جست و جو ثبت شده است.)
۲. در صورتی که بخواهید مطلبی را در وبلاگ بدون ذکر نامتان قرار دهید می توانید
آن را به نفوذی بسپارید. (مثلا من قرار است در آینده مطلبی در مورد استادان خلیل زاده و تبریزی قرار دهم یا یه مطلب دیگه در مورد عشق تلخ (حالا هم که می دونید واسه منه زیاد به روتون نیارید) )
۳. ...
اگر دعا می کنید
بیماران را فراموش نکنید ...

سلام
ديروز سر كلاس معادلات بنده مقداري نطق كردم!قرار نبود من رو منبر برم و (سيد ميلاد) ميخواست حرف بزنه براي همين من جمله بندي خاصي نداشتم و هرچي گفتم في البداهه بود...هرچند كه كل جملات واضح بود اما نميدونم چرا هيچكي متوجه نشد!
عرض كنم كـــــــــه....
با هماهنگي بچه ها قراره يه برنامه فتح قله (!) بذاريم...همه ميدونن يه اينطور برنامه اي هست اما كسي كاملا در جريان جزييات نيست....اينجا سعي ميكنم همه هماهنگ بشن.اگه كسي پيشنهادي چيزي داره اعلام كنه....انجام ميديم!!!!!
اول اينكه بدونين كه قراره بريم كوه!
دوستان براي مسير پيشنهاد دادن كه دشت ميشان (ميدان ميشان) بريم... اگه مستمر راه بريم 45 دقيقه راهه و يكم شيبش زياده اما خب با دوستان خوش ميگذره
يه عده گفتن كه قبل از عيد برنامه بذاريم،اما فكر ميكنم الآن مساعد نباشه چون نه طبيعت اونطور كه بايد و شايد بهاري شده نه زمين مناسبه(گِل)
دو تا ايده براي روز فتح هست!
1.روز دوشنبه از صبح تا ظهر كه ميشه گفت برنامه اكثر بچه ها خاليه
2.آخر هفته...كه هيشكي كلاس نداره و هيشكي هم همدان نيست!
فعلا حرفي كه دوستان زدن اين بوده كه روز دوشنبه 16 فروردين سال ديگه صبح حدود ساعت 7 گنج نامه قرار بذاريم... حالا قطعيشو اواخر تعطيلات ميگم
اما چند مورد كه بايد گفته شه...
اين پست فقط به اسم منه و جهت ماس ماليه ديروز گذاشتم و تمام نوشته هاش چكيده حرف بچه هاست...كسي مسئوليتي به عهده نداره
اين اردو برگزار خواهد شد...حالا چه يه نفر چه 72نفر ورودي مكانيك
چند مورد ديگه هم بود كه يادم رفت!!!!!
اين از اين
حالا اگه كسي حرفي براي گفتن داره خوشحال ميشيم بشنويم
.
.
.
عكسي هم كه گذاشتم دو هفته پيش،ايستگاه 2 توچال هستش...گفتم شايد براتون جالب باشه
این پست صرفا به خاطر دفاع از همدانی هاست.
اول این که شروع ترم جدید خیلی از بچه های شهرستان بودن. پس اینقدر به همدانی ها گیر ندین که چرا اومدن. خیلی هاشونم مشکل انتخاب واحد داشتن که اومدن.( حالا من و حسین نبودیم بمونه)
دوم:۱۶ آذر هم کی با کی هماهنگ کرده بود که نریم. این مشکل هم از طرف خلیل زاده بود که با حضور چند نفر کلاسو تشکیل داد.![]()
سوم: ما همدانی ها هم مشتاقیم که هفته آخر تشکیل نشه ولی تو نظرات پست های قبلی حرف هایی زده شد که تعصب بعضی از همدانی ها رو برانگیخت اما با حرف هایی که این وسط زده شد سو تفاهم ها هم برطرف شد.
چهارم: این پستو گذاشتم که فاصله بچه های خوابگاه از همدانی ها بیشتر از اینی که هست نشه.
پنجم:امیدوارم که دیگه این حرف و حدیث ها تکرار نشه و بار آخری باشه که مجبور بشیم از این نوع پستها تو وبلاگ بذاریم.
دوستان لطفا نظراتی که به این پست میدین فقط با اسم واقعی باشه.
ضمنا این پست نظر اکثر همدانی هاست که با اسم من ثبت شده.
دیدن عکس ها در ادامه مطلب...
Interview with god
گفتگو با خدا
I dreamed I had an Interview with god
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم .
So you would like to Interview me? "God asked."
خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟
If you have the time "I said"
گفتم : اگر وقت داشته باشید .
God smiled
خدا لبخند زد
My time is eternity
وقت من ابدی است .
What questions do you have in mind for me?
چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟
What surprises you most about humankind?
چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟
Go answered ….
خدا پاسخ داد ...
That they get bored with childhood.
این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند .
They rush to grow up and then long to be children again.
عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند .
That they lose their health to make money
این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند.
And then lose their money to restore their health.
و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند .
By thinking anxiously about the future. That
این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند .
They forget the present.
زمان حال فراموش شان می شود .
Such that they live in neither the present nor the future.
آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال .
That they live as if they will never die.
این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد .
And die as if they had never lived.
و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند .
God's hand took mine and we were silent for a while.
خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم .
And then I asked …
بعد پرسیدم ...
As the creator of people what are some of life's lessons you want them to learn?
به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند ؟
God replied with a smile.
خدا دوباره با لبخند پاسخ داد .
To learn they cannot make anyone love them.
یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد .
What they can do is let themselves be loved.
اما می توان محبوب دیگران شد .
learn that it is not good to compare themselves to others.
یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند .
To learn that a rich person is not one who has the most.
یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد .
But is one who needs the least.
بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد
To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in persons we love.
یاد بگیرن که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم .
And it takes many years to heal them.
و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد .
To learn to forgive by practicing forgiveness.
با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرن .
To learn that there are persons who love them dearly.
یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند .
But simply do not know how to express or show their feelings.
اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند .
To learn that two people can look at the same thing and see it differently.
یاد بگیرن که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند .
To learn that it is not always enough that they are forgiven by others.
یاد بگیرن که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند .
They must forgive themselves.
بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند .
And to learn that I am here.
و یاد بگیرن که من اینجا هستم .
Always
همیشه
اثری از ریتا استریکلند
| مصاحبه با حامد بهداد در مورد فیلم «گربههای ایرانی» | |
|
| |
| . گاهی اوقات فکر میکردم مجرم هستم و کاری که میکنم یک جرم اجتماعی محسوب میشود. این مجرم بودن من به من سرعت و زبر و زرنگی میداد. از طرفی شاید بهمن قبادی هم... | |
|
| |

بیل گیتس در هر ثانیه ۲۵۰ دلار آمریکا درامد داره، یعنی ۲۰ میلیون دلار در روز و ۸/۷ میلیارد دلار در سال!
اگر ۱۰۰۰ دلار از دست وی بر زمین بیوفته به خودش این دردسر رو نمیده که برش داره، چون در ۴ ثانیه ای که برداشتنش طول میکشه، این پول عایدش شده!
آمریکا در حدود ۶۲/۵ هزار میلیارد دلار بدهی داره و بیل گیتس به تنهایی میتونه ظرف ۱۰ سال تمام بدهی آمریکا را بازپرداخت کنه!
او میتونه نفری ۱۵ دلار به همه جمعیت جهان بده و باز هم ۵ میلیون دلار در جیبش باقی خواهد ماند!
اگر مایکل جردن یعنی گرانترین ورزشکار آمریکایی هیچ غذا و آبی نخوره و همه ۳۰ میلیون دلار درامد سالانه اش رو پس انداز کنه، ۲۲۷ سال طول خواهد کشید تا به ثروتمندی بیل گیتس بشه!
اگر بیل گیتس رو به صورت یک کشور تصور کنیم، ۳۷ مین کشور ثروتمند جهان میشه! یا به تنهایی درامدی برابر سیزدهمین کمپانی عظیم آمریکایی خواهد داشت، حتی بیشتر از آی بی ام!
اگر همه ثروت بیل گیتس رو تبدیل به یک دلاری کنیم ، میشه جاده ای از ماه تا زمین باهاش کشید که ۱۴ بار رفته و برگشته! ولی ساخت این جاده، ۱۴۰۰ سال طول خواهد کشید و ۷۱۳ بار بوئینگ ۷۴۷ باید برای جابجایی این پول ها پرواز کنند.
بیل گیتس امسال ۴۰ ساله میشه. اگر فرض رو بر این بگیریم که هنوز ۳۵ سال دیگه هم زنده خواهد بود، میتونه روزی ۷۸/۶ میلیون دلار خرج کنه قبل از اینکه به بهشت بره!
اما اگر کاربران ویندوزهای مایکروسافت بتونن بابت هرباری که کامپیوترشون هنگ میکنه، یک دلار از بیل گیتس خسارت بگیرن، وی تنها در ۳ سال ورشکست خواهد شد! حالا ببین چه خبره؟![]()
در آستان حرمت که هستم؛
گویا کبوترانت،
اشک من را با بالشان می ربایند
و من در این ضریح وسیعت خلوت کرده ام
با تو که ، به سرزمین من آمدی؛
نمی توان باور کرد که خاکم شایسته باشد برای اینکه پیکرت را در آغوش گیرد؛
زمزمه می کنم با خاک وطنم،
ایران، ایران من، از جغرافیای عالم برگزیده شدی، مباهات کن ، اوج بگیر وتبسم نما؛
سپس از شوق گریه کن واز آسمان بخواه تا تورا بشوید،آماده باش و پاک ، که مولایم در راه است؛
نکند خجالت بکشی، به تو لطف دارد؛ تو برگزیده ای ازحبیبش هستی و مردمت...
مردمت، حجم انسانیت را معنا می کنند.
تو،خوشبخت ترینی، اگر شمار قطرات خون را بشماری،خون فرزندانت ،آنان که روزی میزبان گامهایشان بودی و تا ابد میهماندار مولایشان.
ایران من،در ازل، چه خواستی که این نصیب تو گشت؟
رازت را فاش کن و بگذار تا بر خاکت بمانم و بر این خاک بمیرم؛
اما این همه شکوهت نیست؛
شنیدی کلام خدا را در وصف مردم ایران که فرمود:
گروهی که هم آنها خدا را دوست دارند وهم خدا آنها را دوست دارد؟
آه، می بینی؟
اشکهایم را میگویم؛ من هم ایرانیم... و مسلمان؛
"هیس"
انگار صدایی می آید؛
می شنوم ؛
می گوید:
برخیز.
مرا می گویی؟
تو ؟
نه، وجودت را که از خداست...
خاک تو ایران من ، بوسه زنم بارها / جای قدم های اوست ، ضامن آهو ، رضا (ع).
شهادت سلطان خراسان ، ضامن آهو،غریب ز موطن وعزیز در وطن بر شما تسلیت باد.
یه متن زیبا هم در ادامه مطلب هست وقت داشتین بخونین.

این آخرین عکس Michio Hoshino عکاس ژاپنی بود که در آخرین لحظات عمرش گرفته و بعد بدست همین خرس کشته شد.
او متولد27 سپتامبر 1957 بود که این اتفاق در 8 اگوست سال 1996 رخ داد.

جالب ترین ایستگاه های اتوبوس


به امید موفقیت ارتش سرخ آسیا در شهرآورد روز چهارشنبه
قضیه ماستمالی
"ماستمالی کردن" اصطلاحی ضرب المثل گونه است که در زبان رایج ما بسیار به کار می رود. استاد محمد علی جمال زاده در کتاب فرهنگ لغات عامیانه آن را چنین معنا می کند: امری که ممکن است موجب مرافعه و نزاع شود لاپوشانی کردن و آنرا مورد توجیه و تأویل قرار دادن، رفع و رجوع کردن، سروته کاری را بهم آوردن و ظاهر قضایا را به نحوی درست کردن است. علامه دهخدا نیز بیان می دارد: از ماستمالی معانی و مفاهیم مداهنه و اغماض و بالاخره ندیده گرفتن مسائلی که موجب خشم یا اختلاف گردد نیز افاده می شود.
این داستان درعصر بنیانگذار سلسلۀ پهلوی (رضاشاه) اتفاق افتاد و شادروان محمد مسعود این حادثه را در یکی از شماره های روزنامۀ مرد امروز به این صورت نقل کرده است:
ماستمالی کردن عروسی محمدرضا شاه و فوزیه
«هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و فوزیه چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیلۀ راه آهن جنوب تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای تمام دهات طول راه و خانه های دهقانی مجاور خط آهن را سفید کنند. در یکی از دهات چون گچ در دسترس نبود بخشدار دستور می دهد که با کشک و ماست که در آن ده فراوان بود دیوارها را موقتاً سفید نمایند، و به این منظور متجاوز از یکهزار و دویست ریال از کدخدای ده گرفتند و با خرید مقدار زیادی ماست کلیه ي دیوارها را ماستمالی کردند.»
<< برای مشاهده سایز اصلی روی عکس کلیک کنید.
به طوری که ملاحظه شد قدمت ریشۀ تاریخی این اصطلاح و مثل ساير از هفتاد سال نمی گذرد، زیرا عروسی مزبور در سال ۱۳۱۷ شمسی برگذار گردید و مدتها موضوع اصلی شوخیهای محافل و مجالس بود و در عصر حاضر نیز در موارد لازم و مقتضی بازار رایجی دارد. آری، ماستمالی کردن یعنی قضیه را به صورت ظاهر خاتمه دادن، از آن موقع ورد زبان گردید و در موارد لازم و بالمناسبه مورد استفاده و استناد قرار می گیرد.
بطور كلي لباس پارسيان عبارت بود از يك بالا پوش شبيه شنل يك دامن پرچين كه بالا پوش و دامن در محل كمر داراي يك كمربند چرمي بوده است.
.jpg)
لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید
|
10.25 |
پیام اشرفیان |
16 |
سینا تقدسی |
17 |
مهسا بقائی فر |
|
16.5 |
حسین خیرجو |
18.75 |
محمد مهدی حسین زاده |
19 |
محمد صوفی |
|
20 |
امین قدسی |
19 |
علیرضا رهبر |
20 |
عباس ترکمانی |
|
18.5 |
علیرضا ربیعی |
14.75 |
ایوب مصطفی زاده |
19 |
معصومه تقی زاده |
|
17 |
حمیدرضا شهبازی |
19.5 |
مهدی کرمی |
20 |
آرزو عبدلی |
|
18.25 |
مرضیه مجیدی |
20 |
شیرین موثق |
18.75 |
نوید فلاحی نیا |
|
16.5 |
نیلوفر امیدی |
20 |
رهام حسینی |
17 |
شهریار روزبهان |
|
19 |
رامین محمدی |
19 |
مهدی میهن دوست |
18 |
ریحانه اسمعیلی |
|
19.75 |
محمد مویدی |
18.25 |
معین پیری |
13.5 |
آزاده مهدوی اصل |
|
19.25 |
محمد حسین نادری |
17.5 |
مهسا مهرابی |
18.75 |
سید علی قصابی |
|
20 |
مژده شهیدی |
19 |
سیاوش گرجی |
18.75 |
محمد طهماسبی |
|
19.75 |
مریم ترابیان |
19.25 |
زهرا دهقانیان |
19.75 |
محمدرضا معینی |
|
18.5 |
رضا رجبی |
18 |
بابک خدابنده لو |
18.75 |
روح الله سیف |
|
19.75 |
فاضل فاطمی |
11 |
محمد رضا صدری |
18.75 |
فائزه محمد ظاهری |
|
19.5 |
حمید گروسی |
18.5 |
سارا مرادی |
18.75 |
سمیه بهرام چوبین |
|
19 |
مجید واثق |
20 |
علی شاه سواری |
18.75 |
محمد امین صلواتی |
|
18.75 |
عرفان حامدنیا |
20 |
فرهاد ارجی |
20 |
فرنوش ندومی |
|
18.5 |
امین قدسی |
18 |
حسین شاحسینی |
20 |
مهدیه فتح آبادی |
سلام
این لیست نمرات شیمی عمومی گروه۱ که خانم خانلرزاده به من داده.
گفتم شاید بعضیا تا امتحان شیمی دانشگاه نیان حداقل نمرشونو بدونن. البته این لیست احتمالا فردا روی یکی از بردهای دانشکده مهندسی نصب بشه.

برای دیدن عکس های این پژو بسیار زیبا در سایز واقعی
به ادامه مطلب مراجعه کنید
مینیاتورهای زیبایی از استاد فرشچیان
تصاویری دیدنی از مراسم شصتمین سالگرد روز ملی چین
اول اكتبر مصادف است با روز ملی چین و هر ساله آن را در میدان تاریخی شان، میدان تیانمن ( Tiananmen) شهر بیجینگ (پكن) جشن میگیرند. و امسال نیز مانند سالها پیش شصتمین سالگرد آغاز حكومت كمونیستی را جشن گرفتند. جالب است بدانید كه هر ساله چینیهای در این زمان 8 روز تعطیل رسمی دارند كه معادل 8 روز تعطیل رسمی در سال نو چینی میباشد.
یکی دیوانه ای استاد در کوی
جهانی خلق می رفتند هر سوی
فغان برداشت ای دیوانه ناگاه
که از یک سوی باید رفتن و یک راه
به هر سویی چرا باید دویدن
به صد سو هیچ جا نتوان رسیدن
تویی با یک دل ای مسکین و صدیار
به یک دل چون توانی کرد صد کار
چو در یک دل بود صدگونه کارت
تو صد دل باش اندر عشق یارت
خیلی جالب است!!! حتما بخوانید.....
(دوستان عزیز تعدادی از این قوانین رو به علت داشتن مشکل اخلاقی سانسور کردم!! متاسفم!!)
۱. جویدن آدامس در سنگاپور ممنوع است.
2. تقلب کردن در مدارس بنگلادش غیر قانونی است و افراد بالای 15 برای تقلب به زندان فرستاده می شوند.
3. در تایلند انداختن آدامس جویده شده تا 500 دلار جریمه دارد و قبل از خارج شدن از خانه حتما باید لباس زیر پوشیده باشید.
4. مشاهده فیلم های کاراته ای تا سال 79 در عراق ممنوع بود.