واخواهی

سلام

بازم موسم انتخاب واحد و محبی وسیفی و قدیمی و ..... رسید الان که دارم اینو مینویسم اوضام خیلی بی ریخته امید وارم اونایی که واحداشون مشکل داره مثل ترم قبل شونه خالی نکنن و هر جوری که میتونن چه با نامه کتبی یا حضوری مشکلات رو حل بکنن

شنبه یا خون من میریزه یا خون یکی از مسئولین دانشگاه

آزمون (طنز)

 

- به نظر شما مجسمه ها چه شدند؟!

به نظر شما چرا وزیر بهداشت گفت: "تک فرزندي روش نادرستي است...

.

.

.

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید.

 

ادامه نوشته

تصاویر هواپیمایی کشورهای مختلف

 

تصاویر هواپیمایی کشورهای مختلف

 

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید.

 

 

ادامه نوشته

قاتل انسان کیست؟

. بمب اتمنخستین بمب اتمی، بمبی پلوتونیومی (از نوع شکافتی) بود و در سال ۱۹۴۵میلادی در جریان جنگ جهانی دوم در آمریکا ساخته و در شانزدهم ژوئیهٔ ۱۹۴۵میلادی و در صحرای "آلاموگوردو" در "نیومکزیکو" آمریکا آزمایش شد. آمریکا تنها کشوری است که از بمب اتمی (شکافتی‌-‌ اورانیومی) در هیروشیما و (شکافتی‌– پلوتونیومی) در ناکازاگی استفاده نظامی کرده است. شوروی نیز به عنوان ابرقدرت شرق در سال ۱۹۴۹ دارای بمب اتمی شد. همیشه ترس ار بمب اتمی گریبانگیر بشر بوده و جنگ سرد بین دولت‌ها بر سر این بمب ادامه دارد که همگی امیدواریم این سلاح از روی زمین محو شود.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


2. ربات

ربات یا روبوت دستگاهی مکانیکی برای انجام وظایف گوناگون است. یک ماشین که می‌تواند برای عمل به دستورات گوناگون برنامه‌ریزی شود و یا یک سری کارهای ویژه انجام دهد. به ویژه آن دسته از کارها که فراتر از توانایی‌های طبیعی و سرشتی بشر باشند. ما حتی روبات باعواطف نیز داریم اما این نکته قابل ذکر است که تعداد ربات‌ها از تعداد نوع انسان بسیار کمتر است ولی‌ باید از روزی نگران بود که ‌ربات‌ها بیشتر از نوع بشر شوند. فیلم‌های "ماتریکس" و "نابودگر" را به یاد آورید سینما اگرچه یک نشانه است اما همیشه خطر جنگ با روبات‌ها را یادآوری کرده است.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


3. مهندسی ژنتیک

مهندسی ژنتیک، به مجموعه روش‌هایی گفته می‌شود که به منظور جداسازی، خالص‌سازی، وارد کردن و بیان یک ژن خاص در یک میزبان بکار می‌روند و نهایتا منجر به بروز یک صفت خاص و یا تولید محصول مورد نظر در جاندار میزبان می‌شود. این علم ترسناک که قابلیت تلفیق ژن‌های مختلف و تولید انواع موجودات عجیب و غریب را نیز دارد ممکن است سربازان شکست‌ناپذیر و مورچه‌های عظیم الجثه را تولید کند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


ادامه نوشته

مديريت

 

بخاطر یه سری مسایل مدیریت کامل وبلاگو به خانوم ندومی واگذار کردم . عنوان مدیریت هم از کنار اسمم برداشتم .

از همتون ممنونم که تو این ۵ ماه مدیریت منو تحمل کردید .

باز هم "کاریکاتور"!

سلام!

دوستان  در مورد پست قبلی با همین نام باید بگم که اصلا نمی دونم چرا اینجوری شد!!!

بهرحال... به پیشنهاد یه سری از دوستان که در زمان برگزاری نمایشگاه به هر دلیلی نتونستن به نمایشگاه سر بزنن کاریکاتورهای نمایشگاه رو توی این پست هم گذاشتم ... اما! قضیه به همین جا ختم نمی شه!...

... توی این پست می تونید کاریکاتور دوست خوبم "مسعود یادگاری" و استاد "یاشار خالد زاده" رو هم ببینید!

       »»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»ادامه مطلب»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»

ادامه نوشته

صندلی داغ

آقای محمد رضا صدری (مسیح)

یه چیز با حال !!!

اگه موافق باشيد ميخوام عكساي همكلاسي ها رو وقتي ني ني بودن كنار هم تو يه پست بذارم

  خيلي با حال ميشه 

 اونايي كه موافقن يكي از عكساي ني ني بودنشون رو به ايميلم بفرستن تا خودم تو يه پست كنار هم بچينمشون . 

آدرس ایمیلم :                                                    hamidreza.sh90@yahoo.com

تاسف

ديدن همچين سوتي هايي در محيط اموزشي جاي بسي تاسف داره. لااقل قايمش كنن كسي نبينه اين كادو تولد فرشته صنيعي رو با اين غلط املاييش


http://emati.persiangig.com/09052010094.jpg

رستوران چینی در جایی عجیب با غذای مجانی!

 

رستوران چینی در جایی عجیب!!!!




1.jpg
به نظر شما بهترین مکان برای ساخت یک رستوران کجاست؟ در مسیرهای تردد؟ در مرکز خرید و فروش شهر؟ در کنار یک هتل چند ستاره و یا شاید هم بر فراز یک کوه؟

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید.

 

ادامه نوشته

تفاوت عشق و هوس

 – عشق معطوف به غير از خود است. در حاليكه محور هوس خود فرد و لذت اوست. جملات زير را مقايسه كنيد:
- ( من) دوستت دارم
- ( من) برات مي ميرم.....
ادامه نوشته

تاريخچه تلفن همراه

نیم نگاهی به تاریخچه تلفن همراه

در آستانه ورود به دهۀ ۷۰ میلادی بود كه آمریكایی‌ها به این فكر افتادند كه ارتباطات تلفنی را گسترش دهند و بتوانند تلفن را با خود حمل كنند، از این رو تصمیم گرفتند تلفن‌همراه یا به قول خودشان Mobile را بسازند. بعد از این فكر بود كه پایه‌های ساخت تلفن‌همراه بنا نهاده شد و شبكه‌های تلفن‌همراه به تولید انبوه رسید، مطمئنا تلفن‌های همراه اولیه به ظرافت امروز نبود بلكه چیزی شبیه به بی‌سیم‌های ۲۰ سال پیش بود كه هیچ كار فانتزی بر روی آن‌ها انجام نشده بود؛ این اختراع سبب شد كه بشر بتواند امواج مایكروویو را مهار كرده و آن را برای ارتباط بی‌سیم به ‌كار بگیرد.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

پدر تلفن همراه یا مخترع تلفن همراه که بود ؟

مخترع تلفن همراه یک مرد 77ساله به نام دکتر مارتین كوپر(Martin Cooper) است. او سال ها پیش به عنوان مهندس الکترونیک در شرکت موتورولا کار می کرد که اولین گوشی قابل حمل را ساخت و اولین کسی هم بود که با گوشی تلفن همراه یک کیلوگرمی اش در سوم آوریل 1973 صحبت کرد. کوپر ایده ساخت گوشی تلفن همراه را از یک فیلم پربیننده در آن زمان گرفت. در یکی از صحنه های فیلم علمی- تخیلی "پیشتازان فضا"، یکی از شخصیت های اصلی سریال با یک گوشی بی سیم حرف می زد و با دیدن این صحنه، ایده ساخت تلفن همراه به ذهن کوپر الهام شد و تصمیم گرفت روی عملی کردن این قضیه کار کند. اواخر دهه ۱۹۶۰ یك شركت تلفن در آمریكا، انگلیس و ژاپن وجود داشت كه شركت آمریكای ATT الان بزرگترین شركت تلفن در دنیا محسوب می شود. آنها چیزی را اختراع كرده بودند كه به آن cellular می گویند در واقع اختراعشان تلفن های داخل ماشین بود. او در عمل نشان داد كه می توان یك تلفن همراه ساخت كه با آن بشود یك شماره را نه به یك مكان، نه به یك میز، و نه به یك خانه، بلكه به یك شخص اختصاص داد. از سال ۱۹۷۳ كه مارتین كوپر اولین تلفن همراه را به نمایش گذاشت تا سال ۱۹۸۳ اولین سرویس تجاری تلفن همراه شروع به كار كرد آنها ۵ مدل گوشی تلفن همراه ساختند كه هر كدام ۴۵۰ گرم وزن داشت.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

نمی توانم بدون اختراعم زندگی کنم

او حالا شرکت خودش به نام "Array comm" را مدیریت می کند که در زمینه فناوری آنتن های هوشمند و بهبود کیفیت شبکه های بی سیم فعال است. کوپر نسبت به وضعیت امروز تلفن همراه و به خصوص اضافه کردن هر روزه فعالیت های جدید به گوشی های تلفن، گلایه دارد و می گوید هنوز رویای اصلی تلفن همراه محقق نشده است. حرف های او را در مورد اختراعش بخوانید.

:: ایده گوشی تلفن بی سیم چطور به وجود آمد؟

اواخر دهه 1960 بود. آن زمان شرکت تلفن امریکا - ATT - که بزرگترین شرکت تلفن در جهان محسوب می شد، چیزی اختراع کرده بود که به آن "cellular" می گویند. یعنی یک نوع تلفن مخصوص ماشین بود. ولی ما عقیده داشتیم که مردم چیزی فراتر از آن را لازم دارند و تنها راهی هم که در شرکت آن زمانمان- موتورولا- برای اثبات حرفمان به دنیا داشتیم، این بود که تلفن همراه را اختراع کنیم. چیزی که بتوان با آن یک شماره را نه به یک مکان، نه به یک خانه بلکه به یک شخص اختصاص داد.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

:: اولین تماس تلفنی با تلفن همراه چطور بود؟ چه چیزی گفتید؟

من به رقیبم، آقای "جو انگل" زنگ زدم که در آزمایشگاه بل کار می کرد و به او گفتم من با یک تلفن همراه واقعی با تو صحبت می کنم: یک گوشی تلفن قابل حمل.

:: احساست وقتی در این رقابت سرسختانه پیروز شدی چه بود: خیلی خوشحال بودی؟


البته. وقتی شما هم در یک موقعیت رقابتی مثل وضعیتی که ما داشتیم، قرار گرفته باشید و با رسیدن به موقعیت و شکست رقیب، یکی از بیشترین خشنودی ها و رضایت های زندگی تان را به دست می آورید.

:: روند ساخت گوشی تلفن همراه چطور ادامه پیدا کرد؟


از سال 1973 که ما اولین تلفن همراه را به نمایش گذاشتیم تا سال 1983 که اولین سرویس تجاری تلفن همراه شروع به کار کرد، ما در عمل 5 مدل از گوشی تلفن همراه را تولید کردیم. هر کدام کوچک تر از قبلی و وزنشان هم از یک کیلوگرم به 450 گرم رسید.

:: آیا واقعاً فکر می کردید که اختراع شما تا این حد معروف و همه گیر شود که میلیون ها نفر در سراسر جهان از آن استفاده کنند؟

باید اعتراف کنم که به نظرم زمان کش آمد و در این مدت کوتاه، پیشرفت های زیادی صورت گرفت. فقط تصورش را بکنید که اولین گوشی ها در سال 1983 تقریباً 3500 دلار قیمت داشتند که به قیمت الان می شود 7 هزار دلار. البته ما این رویا را داشتیم که روزی تلفن همراه تا این حد فراگیر شود زیرا اندازه آن بسیار کمتر شده و قیمتش هم کاهش پیدا کرده است.

ادامه نوشته

تشکر

 

از همتون بخاطر شرکت در صندلی داغ ممنونم

سطح سوالاتون عالی بود .

منتظر نفرات بعدی هستم

 مرسییییییییییییی !!!

  شاگرد زيرك و استاد!

 

آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟


شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد"

استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"

شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"

استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست , خدا نیز شیطان است!"

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"

استاد پاسخ داد: "البته"

شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "

شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.

مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد." شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"

شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکي هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد."

در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا، شیطان وجود دارد؟"

زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."

و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکي که در نبود نور می آید.


نام مرد جوان يا آن شاگرد تيز هوش چیزی نبود جز ، آلبرت انیشتن !

شعرم چقدَر پیام دارد؟!

آنکس که به دست وام دارد
در بورس دو صد سهام دارد

اوقات فراغتش زیاد است
ده دیش به پشت بام دارد

همواره سری درون سایتِ
سه نقطه و دات کام دارد!

بر  دیدن فیلم‌های سیما
البته هم التزام دارد

گه محو جوانی زلیخاست
گه کف به لب از قطام دارد!

ویلای فراخ! در لواسان
که مرغ و خروس و دام دارد

کابینت MDF ندارد
اما سند بنام دارد

آنجا همه روزه با نگارَش
دیم دام دارادام دارام دارد

ده مدرک دکترا و ارشد
از کالج داش غلام! دارد

از بس‌که لیاقتش زیاد است
چندین پُست و مقام دارد

حاجت به بیان نباشد البت
کاین پست علَی‌الدوام دارد

خسته شده بسکه رفته عُمره
 عزم سفر سیام دارد

خود از اثرات اسکناس است
گر حرمت و احترام دارد

نه لنگ عواید حلال است
نه وحشتی از حرام دارد

این شخص شخیص اگرچه طشتی
افتاده ز روی بام دارد

با این همه باز اعتباری
در قاطبه نظام دارد

از خیل خواص بودنش را
از صدقه سر عوام دارد

از لطف خدا به اهل فقر است
این ملک اگر قوام دارد

خوانندۀ خوب حال کردی
شعرم چقدَر پیام دارد؟!

عباس احمدی

حتما ببینید!

ادامه نوشته

نمايشگاه كاريكاتور!

با سلام خدمت بچه هاي خوب مكانيكي!

    خانه فرهنگ يك نمايشگاه كاريكاتور از تاريخ 89/2/12 به مدت 1 الي 2 روز (حدود ساعت 2-12) برگزار ميكنه كه من هم جند تا كار براي اين نمايشگاه كشيدم. دوست دارم شما هم به نمايشگاه بيايد و از محيط اونجا لذت ببريد ؛ حد اقل ديدنشون خالي از لطف نيست! مخصوصا زماني كه يكي از اون كاريكاتورها ؛ كاريكاتور  "دكتر زلفي گل " و دكتر "فرشته صنيعي" باشه!!! البته اميدوارم "سنگ اندازي فرهنگي " نكنند و بگذارن اين اثر هم به معرض عموم گذاشته بشه.

توي اين پست براي آشنايي شما چند تا از كارهاي قبلي خودم رو گذاشتم كه اميدوارم ازشون لذت ببرين!

لطفا به ادامه مطلب بريد...

ادامه نوشته

ركوردهاي ديدني از كتاب گينس

 

قراردادن 15 قاشق و نگهداری انها روی صورت

jfe83ig13u37wecpow.jpg

 

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید

 

ادامه نوشته

صندلی داغ

آقای شهریار روزبهان

روزنامه

لینک صفحه حوادث سه روزنامه جام جم . ایران . همشهری که به صورت روزانه update میشه .

خوشحال میشم هر روز سری به این قسمت بزنید .

ممنون

 

                            

              

سانسورو

بعد از سیستم های پیشرفته ی دوخت لباس با سیستم جدیدی اشنا شوید به نام شتر دیدی ندیدی

http://sphotos.ak.fbcdn.net/hphotos-ak-snc3/hs396.snc3/24102_1259993388705_1495779547_30628666_4278663_n.jpg

عشق چیست؟

از استاد ديني پرسيدند عشق چيست؟ گفت:حرام است.

از استاد هندسه پرسيدند عشق چيست؟ گفت:نقطه اي که حول

نقطه ي قلب جوان ميگردد.

از استاد تاريخ پرسيدن عشق چيست؟ گفت: سقوط سلسله ي قلب

جوان.

از استاد زبان پرسيدند عشق چيست؟ گفت:همپاي love است .

از استاد ادبيات پرسيدند عشق چيست؟ گفت : محبت الهيات است .

از استاد علوم پرسيدند عشق چيست؟ گفت : عشق تنها عنصري

هست که بدون اکسيژن مي سوزد.

از استاد رياضي پرسيدند عشق چيست؟ گفت : عشق تنها عددي

هست که پايان ندارد

شرایط ازدواج

 

شرایط    ازدواج

 

در استان های مختلف

ادامه نوشته

دور شو از خود که بانگ دورها را بشنوی

دور شو از خود که بانگ دورها را بشنوی
در نمازت گریۀ انگورها را بشنوی

 
تار شد شب های تنهاییت، چنگی زن به دل
تا صدای هق هق تنبورها را بشنوی

رکعتی از رنگ بیرون آی، ای همرنگ نور
نور شو، تا ربٌنای نورها را بشنوی

سعی کن آیینه را هر صبح، لب خوانی کنی
سعی کن با یک نظر، منظورها را بشنوی

پنبه را از گوش بیرون آر، ای حلاج وهم
تا اناالحق گفتن منصورها را بشنوی

بی که موسی باشی از طور تجلی بگذری
بی که اسرافیل باشی صورها را بشنوی

تو سلیمان می توانی شد، ولی با چند شرط
شرط اوّل آن که حرف مورها را بشنوی

شرط آخر آن که برگردی به ظهر کربلا
محو عاشورا شوی و شورها را بشنوی

علیرضا غزوه

اسفند ماه ۱۳۸۷- دهلی نو

قضاوت مردم

اگر لباس تنگ و چروک و بیریخت بپوشن

در مورد پولداره :
ایول عجب لباسی معلوم نیست از کجا خریده ... اصل مارک داره ... فکر کنم خودش از خارج خریده
در مورد بی پوله : عجب لباس جیغی ... احتمالا" بهش صدقه دادن شایدم دست دوم

اگر مد ... مدل هچل هفتی بزنن


در مورد پولداره : اوه ببین چه تیپی زده ... از سیخای سرش معلومه ژلش ایستوریای اصل ایتالیاست ... فکر کنم تیریپی که زده همین دیروز انریکو زده ... اونجا هر چی شلوارت پاره تر باشه محبوبیت بیشتره
در مورد بی پوله : اه چه شپل ... فکر کنم با صابون دست و صورت سرش میشوره که انقدر سیخ واستاده ... تو خونشونم که سوزن نخ پیدا نمیشه یک کوک به این پاره پوره ایاش بزنه

اگر تند تند غذا بخوره

در مورد پولداره : ببین چقدر گرفتاره که مجبوره انقدر تند غذا بخوره یا هواپیماش داره میپره یا جلسه مهمی داره
در مورد بی پوله : اوووووو انگار از قحطی فرار کرده
ادامه نوشته

فتوکاتور

 

برای مشاهده فتوکاتورهای روز به ادامه مطلب مراجعه کنید.

 

 

ادامه نوشته

براي جلوگيري از گم شدن بار و سرگرداني مسافران

 

تسمه نقاله هوشمند فرودگاه‌ها با هدف افزايش ضريب ايمني سيستم بار فرودگاه‌ها و جلوگيري از سرقت و مفقودي بار مسافران طراحي و ساخته شد.

 

بهروز شهرخي طراح اين تسمه در گفت‌گو با خبرنگار علمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: معمولا در فرودگاهها انتقال بار و تحويل آن به مسافران از طريق تسمه نقاله انجام مي گيرد كه به صورت مكانيكي توسط متصديان بار راه‌اندازي مي شود.

وي افزود: اغلب پيش آمده مسافران بر اساس كهولت سن، بيماري و مشكلات ديگر بدون دريافت بسته يا چمدان همراه از تسمه نقاله، فرودگاه را ترك كرده و همين امر باعث سرگردان بودن بسته در روي تسمه نقاله مي شود. از سوي ديگر به دليل حضور مسافران خارجي علاوه برمسافران ايراني مي بايست از لحاظ امنيتي توجه بيشتري به اين موضوع شود چرا كه افراد سودجو در چنين مكان‌هايي مي تواند مشكل ساز شوند و وسايل مسافران خارجي يا داخلي را به سرقت برده و يا با جابجا كردن باركدهاي چمدان‌ها از آنها سوء استفاده كنند.

شهرخي با بيان اين كه تسمه نقاله هوشمند اين مشكل را برطرف مي‌كند، ادامه داد: تسمه نقاله هوشمند متشكل از دو قسمت الكترونيكي و مكانيكي است. سيستم الكترونيكي دستگاه چشم الكترونيكي با برنامه نرم افزاري تعريف شده در دريچه ورودي بار نصب و وظيفه آن شناسايي بسته ها (چمدان‌ها) از لحاظ حجم، وزن و كدگذاري انجام شده مي باشد و در قسمت ديگر تسمه نقاله، بازويي به صورت مكانيكي در خروجي تسمه طراحي شده است كه هدايت كننده چمدان‌هاي سرگردان به سمت محفظه امانات بار است و چمدان‌ها(بسته ها) پس از شناسايي توسط چشم الكترونيكي هوشمند به روي تسمه انتقال پيدا كرده و پس از دو بار چرخش در صورت عدم دريافت بسته به وسيله مسافر سيستم هوشمند مسافر مورد نظر را فراخوانده و يادآوري مي كند كه قبل از خروج از فرودگاه بسته را دريافت كند در غير اين صورت در چرخش بعدي توسط بازوي مكانيكي به محفظه امانات بار هدايت شده و در آنجا نگهداري مي شود.

وي درباره خصوصيات طرح گفت: پيشگيري از سرقت و ارتقاي امنيت بار همراه مسافر، صرفه جويي در هزينه ها، كاهش ضايعات و بهبود كيفيت و بهبود فعاليتهاي تبليغاتي در زمينه توريست از جمله مزاياي اين طرح به شمار مي رود.

 

منبع: ایسنا

داستان و عکس

خوش شانسی یا بدشانسی

كشاورزي چيني اسب پيري داشت كه از آن در كشت و كار مزرعه اش استفاده مي كرد.

يك روز اسب كشاورز به سمت تپه ها فرار كرد. همسايه ها در خانه ي او جمع شدند و به خاطر بدشانسيش به همدردي با او پرداختند.

كشاورز به آنها گفت: «شايد اين بدشانسي و شايد هم خوش شانسي، فقط خدا مي داند.»

يك هفته بعد، اسب كشاورز با يك گله اسب وحشي از آن سوي تپه ها برگشت. اين بار مردم دهكده به او بابت خوش شانسيش تبريك گفتند.

كشاورز گفت: «شايد اين خوش شانسي بوده و شايد هم بدشانسي، فقط خدا مي داند.»

فرداي آن روز وقتي پسر كشاورز در حال رام كردن اسب هاي وحشي بود، از پشت يكي از اسب ها به زمين افتاد و پايش شكست.

اين بار وقتي همسايه ها براي عيادت پسر كشاورز آمدند، به او گفتند: «چه آدم بدشانسي هستي؟»

كشاورز باز جوادب داد: «شايد اين بدشانسي بوده و شايد هم خوش شانسي، فقط خدا مي داند.»

چند روز بعد سربازان ارتش به دهكده آمدند و همه جوانان را براي خدمت در جنگ با خود بردند، به جز پسر كشاورز كه پايش شكسته بود. اين بار مردم با خود گفتند: «شايد اين خوش شانسي بوده و شايد هم بدشانسي، فقط خدا مي داند!»

 مسابقه ی دو

روزی از روزها گروهی از قورباغه های کوچیک تصمیم گرفتند که با هم مسابقه دو بدهند. هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود. جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند و مسابقه شروع شد. راستش, کسی توی جمعیت باور نداشت که قورباغه های به این کوچیکی بتوانند به نوک برج برسند.

توی اون جمع می شد جملاتی مثل اینها شنید: "اوه,عجب کار مشکلی!!"، "اونها هیچ وقت به نوک برج نمی رسند " و یا "هیچ شانسی برای موفقیتشون نیست، برج خیلی بلندِه!"

قورباغه های کوچیک یکی یکی شروع به افتادن کردند. بجز بعضی که هنوز با حرارت داشتند بالا و بالاتر می رفتند. جمعیت هنوز ادامه می داد و می گفتند:,"خیلی مشکله!!!، هیچ کس موفق نمی شه!" و تعداد بیشتری از قورباغه ها خسته می شدند و از ادامه دادن منصرف می شدند. ولی فقط یکی به رفتن ادامه داد. بالا, بالا و باز هم بالاتر. این یکی نمی خواست منصرف بشه! بالاخره بقیه از ادامه بالارفتن منصرف شدند. به جز اون قورباغه کوچولو که بعد از تلاش زیاد، تنها کسی بود که به نوک برج رسید! بقیه قورباغه ها مشتاقانه می خواستند بدانند اون چگونه این کار رو انجام داده؟ اونا ازش پرسیدند که چطور قدرت رسیدن به نوک برج را پیدا کرده؟

مشخص شد که برنده ی مسابقه «کر» بوده!!!


ادامه نوشته