اگر کریستوفر کلمب ازدواج کرده بود

 اگر کریستوفر کلمب ازدواج کرده بود٬ ممکن بود هیچگاه قاره امریکا را کشف نکند٬چون بجای برنامه ریزی و تمرکز در مورد یک چنین سفر ماجراجویانه ای٬ باید وقتش را به جواب دادن به همسرش٬ در مورد سوالات زير می گذراند:

  - کجا داری میری؟

  - با کی داری می ری؟

  - واسه چی می ری؟

  - چطوری می ری؟

  - کشف؟

  -برای کشف چی می ری؟

  - چرا فقط تو می ری؟

  - تا تو برگردی من چیکار کنم؟!

  - می تونم منم باهات بیام؟!

  -راستشو بگو توی کشتی زن هم دارین؟

  - بده لیستو ببینم!

  - حالا کِی برمی گردی؟

  - واسم چی میاری؟

  - تو عمداً این برنامه رو بدون من ریختی٬ اینطور نیست؟!

  - جواب منو بده؟

  - منظورت از این نقشه چیه؟  

  - چطور ازت خبر داشته باشم؟  

  - راستی گفتی توی کشتی زن هم دارین؟!

  - من اصلا نمی فهمم این کشف درباره چیه؟

 - مگه غیر از تو آدم پیدا نمی شه؟

  - تو همیشه اینجوری رفتار می کنی!

  - خودتو واسه خود شیرینی می ندازی جلو؟!

  -  من هنوز نمی فهمم٬ مگه چیز دیگه ایی هم برای کشف کردن مونده!  

 - اصلا من می خوام باهات بیام!

  - فقط باید یه ماه صبر کنی تا مامانم اینا از مسافرت بیان!

  - واسه چی؟؟ خوب دوست دارم اونا هم باهامون بیان!

  - آخه مامانم اینا تا حالا جایی رو کشف نکردن!

  - ساکت باش!!!! تو به عنوان داماد وظیفته!

  - راستی گفتی تو کشتی زن هم دارین؟

پرسش هایی در مورد شیطان

" این کتاب (قران) که هیچ شکی در آن نیست راهنمای پرهیزکاران است . "ـسوره بقره آیه ۲

۱ـآیا ابلیس از فرشتگان بود؟واگر نه چرا در آیات در زمره ی ملائکه ذکر شده است؟

((او از جن بود سپس نا فرمانی پروردگارش را کرد .))سوره ی کهف آیه ۵۰ .چون پیش از آن در مقام طاعت و بندگی بسیار کوشا بود در صف فرشتگان جای گرفت و به همین دلیل جز مجموعه آنها محسوب می شد .

((شیطان گفت من از او بهترم که مرا از آتش و او را از گل خلق کرده ای.))سوره ص آیه ۷۶.

۲ـچه لزومی داشت که این موجود اغواگر و گمراه کننده آفریده شود؟

شیطان به صورت یک موجود پاک آفریده شد و بر اثر اطاعت پروردگار و قداست و پاکی خود هم ردیف فرشتگان شد.

((و چون فرشتگان را فرمان دادیم که به آدم سجده کنید همه سجده کردند مگر شیطان که ابا و تکبر ورزید و ارز فرقه ی کافران گردید.)) سوره  بقره آیه ۳۴ چ

۳ـچگونه ممکن است خداوند شیطان را بر انسان ها مسلط کند تا آنجا که قدرت دفاع از آن ها گرفته شود؟

همان طور که در آیه ۴۲ سوره حجر آمده و آیه ۱۰۰ همین سوره :((تسلط او تنها بر کسانی است که او را به سرپرستی خود برگزیدند و آن ها که فرمانش را هم ردیف فرمان خدا لازم می شمارند.))

پس وسوسه های شیطان در انسان ها یک نفوذ ناآگاه و اجباری نیست و با میل و اختیار خود انسان است.

۴ـچرا به شیطان طول عمر و مهلت داده شد تا در گمراهی فرزندان آدم بکوشد؟

از یک سو خداوند مجازات او را با این مهلت دادن سنگین تر ساخت زیرا همان گونه که از آیات قرآن فهمیده می شود کسانی که در مسیر گناه و گمراهی گام می گذارند خداوند هشدارهای مکرری به آن ها می دهد اگر این هشدارها موثر شد وبازگشتند چه بهتر وگرنه آن ها را به حال خود وا می گذارد و مهلت کافی می دهد تا بارشان سنگین تر شود .(سوره آل عمران آیه ۱۷۸ و سوره روم آیه ۴۱)

از سوی دیگر وجود شیطان باعث آزمایش انسان ها و سبب تکامل افراد با ایمان می شود زیرا پیشرفت ها و تکامل ها در میان تضادها صورت میگیرد و انسان مومن در برابر این دشمن از تمام نیرو و نبوغ خود بهره میگیرد اما کسانی که بیمار دل و سرکش و آلوده اند به انحراف و بدبختیشان افزوده می شود.

در پایان شیطان نه تنها در برابر فرمان خدا سرپیچی کرد و کبر و خود خواهی و غرور ورزید بلکه به حکمت پروردگار نیز خرده گرفت که چرا موجود شریفی چون من که از آتشم بر خاک که موجود پستی است سجده کنم اما اگر ابلیس توبه کرده و از راه غلط باز می گشت به یقین خدا توبه او را قبول می کرد مشروط بر اینکه به آدم سجده کند که او نمی پذیرفت.

برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه به ترجمه آیات ۳۱ تا ۴۲ سوره حجر مراجعه کنید.

برگرفته از ترجمه ی آیات قرآنی و تفسیر نهج البلاغه جلد اول توسط آیت الله مکارم شیرازی

ادامه نوشته

قدرت اندیشه

پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش

راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش که می توانست به او کمک کند

در زندان بود . پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :

پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم . من نمی

خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست

داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل

می شد . من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی .

دوستدار تو پدر

پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد :

پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام .

4 صبح فردا 12 نفر از مأموران FBI و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه

را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند . پیرمرد بهت زده نامه دیگری به

پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟ پسرش پاسخ داد

:

پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم

برایت انجام بدهم .

در دنیا هیچ بن بستی نیست. یا راهی‌ خواهم یافت، یا راهی‌ خواهم ساخت