عشق چیست؟

از استاد ديني پرسيدند عشق چيست؟ گفت:حرام است.

از استاد هندسه پرسيدند عشق چيست؟ گفت:نقطه اي که حول

نقطه ي قلب جوان ميگردد.

از استاد تاريخ پرسيدن عشق چيست؟ گفت: سقوط سلسله ي قلب

جوان.

از استاد زبان پرسيدند عشق چيست؟ گفت:همپاي love است .

از استاد ادبيات پرسيدند عشق چيست؟ گفت : محبت الهيات است .

از استاد علوم پرسيدند عشق چيست؟ گفت : عشق تنها عنصري

هست که بدون اکسيژن مي سوزد.

از استاد رياضي پرسيدند عشق چيست؟ گفت : عشق تنها عددي

هست که پايان ندارد

داستان و عکس

خوش شانسی یا بدشانسی

كشاورزي چيني اسب پيري داشت كه از آن در كشت و كار مزرعه اش استفاده مي كرد.

يك روز اسب كشاورز به سمت تپه ها فرار كرد. همسايه ها در خانه ي او جمع شدند و به خاطر بدشانسيش به همدردي با او پرداختند.

كشاورز به آنها گفت: «شايد اين بدشانسي و شايد هم خوش شانسي، فقط خدا مي داند.»

يك هفته بعد، اسب كشاورز با يك گله اسب وحشي از آن سوي تپه ها برگشت. اين بار مردم دهكده به او بابت خوش شانسيش تبريك گفتند.

كشاورز گفت: «شايد اين خوش شانسي بوده و شايد هم بدشانسي، فقط خدا مي داند.»

فرداي آن روز وقتي پسر كشاورز در حال رام كردن اسب هاي وحشي بود، از پشت يكي از اسب ها به زمين افتاد و پايش شكست.

اين بار وقتي همسايه ها براي عيادت پسر كشاورز آمدند، به او گفتند: «چه آدم بدشانسي هستي؟»

كشاورز باز جوادب داد: «شايد اين بدشانسي بوده و شايد هم خوش شانسي، فقط خدا مي داند.»

چند روز بعد سربازان ارتش به دهكده آمدند و همه جوانان را براي خدمت در جنگ با خود بردند، به جز پسر كشاورز كه پايش شكسته بود. اين بار مردم با خود گفتند: «شايد اين خوش شانسي بوده و شايد هم بدشانسي، فقط خدا مي داند!»

 مسابقه ی دو

روزی از روزها گروهی از قورباغه های کوچیک تصمیم گرفتند که با هم مسابقه دو بدهند. هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود. جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند و مسابقه شروع شد. راستش, کسی توی جمعیت باور نداشت که قورباغه های به این کوچیکی بتوانند به نوک برج برسند.

توی اون جمع می شد جملاتی مثل اینها شنید: "اوه,عجب کار مشکلی!!"، "اونها هیچ وقت به نوک برج نمی رسند " و یا "هیچ شانسی برای موفقیتشون نیست، برج خیلی بلندِه!"

قورباغه های کوچیک یکی یکی شروع به افتادن کردند. بجز بعضی که هنوز با حرارت داشتند بالا و بالاتر می رفتند. جمعیت هنوز ادامه می داد و می گفتند:,"خیلی مشکله!!!، هیچ کس موفق نمی شه!" و تعداد بیشتری از قورباغه ها خسته می شدند و از ادامه دادن منصرف می شدند. ولی فقط یکی به رفتن ادامه داد. بالا, بالا و باز هم بالاتر. این یکی نمی خواست منصرف بشه! بالاخره بقیه از ادامه بالارفتن منصرف شدند. به جز اون قورباغه کوچولو که بعد از تلاش زیاد، تنها کسی بود که به نوک برج رسید! بقیه قورباغه ها مشتاقانه می خواستند بدانند اون چگونه این کار رو انجام داده؟ اونا ازش پرسیدند که چطور قدرت رسیدن به نوک برج را پیدا کرده؟

مشخص شد که برنده ی مسابقه «کر» بوده!!!


ادامه نوشته

دزد کلوچه

دزد کلوچه


شبی در فرود گاه زنی منتظر پرواز بود و هنوز چندین ساعت به

پروازش مانده بود . او برای گذراندن وقت به کتابفروشی فرودگاه رفت

کتابی گرفت و سپس پاکتی کلوچه خرید و در گوشه ای از فرودگاه

نشست . او غرق مطالعه کتاب بود که ناگام متوجه مرد کنار دستی اش

شد که بی هیچ شرم حیایی یکی دو تا از کلوچه های پاکت را برداشت

و شروع به خوردن کرد . زن برای جلوگیری از بروز ناراحتی مساله

را نادیده گرفت .

زن به مطالعه کتاب و خوردن هر از گاهی کلوچه ها ادامه داد و به

ساعتش نگاه کرد . در همین حال ، « دزد » بی چشم و روی کلوچه ،

پاکت او را خالی کرد . زن با گذشت لحظه به لحظه بیش از پیش

خشمگین می شد .او پیش خود اندیشید : « اگر من آدم خوبی نبودم ، بی

هیچ شک و تردیدی چشمش را کبود کرده بودم !!!»

به هر کلوچه ای که زن از توی پاکت برمی داشت ، مرد نیز بر می

داشت .وقتی که فقط یک کلوچه در داخل پاکت مانده بود ، زن متحیر

ماند که چه کند . مرد در حالی که تبسمی عصبی بر چهره اش نقش

بسته بود ، آخرین کلوچه را از پاکت برداشت و آن را نصف کرد .

مرد در حالی که نصف کلوچه را به طرف زن دراز می کرد ، نصف

دیگرش را توی دهانش گذاشت و خورد . زن نصف کلوچه را از دست

او قاپید و پیش خود اندیشید : « اوه ، این مرد نه تنها دیوانه است ، بلکه

بی ادب هم تشریف دارد . عجب ، حتی یه تشکر خشک و خالی هم

نکرد ! »

زن در طول عمرش به خاطر نداشت که این چنین آزرده خاطر شده باشد

، به همین خاطر وقتی که پرواز او را اعلام کردند ، از ته دل نفس

راحتی کشید . سپس وسایلش را جمع کرد و بی آن که حتی نیم نگاهی به

دزد نمک نشناس بیفکند ، راه خود را گرفت و رفت .

زن سوار هواپیما شد و در صندلی خود جا گرفت .سپس دنبال کتابش

گشت تا چند صفحه باقیمانده را نیز به اتمام برساند . دستش را توی کیفش

برد ، از تعجب در جای خود میخکوب شد . پاکت کلوچه اش در مقابل

چشمانش بود!!!

زن با یاس و نومیدی ، نالان به خود گفت : « پس پاکت کلوچه مال آن

مرد بوده و این من بودم که از کلوچه های او می خوردم !» دیگر برای

عذر خواهی خیلی دیر شده بود . حزن و اندوه سرسپای وجود زن را

فراگرفت وفهمید که بی ادب ، نمک نشناس و دزد خود او بوده است !

پندنامه

بادكنك ها هميشه با باد مخالف اوج ميگيرند
The kites always rise with adverse winds.
---------------------------------------
براي خود زندگي كنيم نه
براي نمايش دادن آن به ديگران
Live for ourselves not for showing that to others..
---------------------------------------
سفري به طول هزارفرسنگ با يك گام آغاز مي شود
A distant tour begins with one step...
---------------------------------------
بازنده ها در هر جواب
مشكلي را مي بينند، ولي برنده در هر مشكلي جوابي را مي بيند
The losers find problem in every answer but the winners find an answer in every problem.
---------------------------------------
به جاي موفقيت در چيزي كه
از آن نفرت دارم، ترجيح مي دهم در چيزي شكست بخورم كه از آن لذت مي برم(هينزسيندي)
Instead of success in a base I hate, I prefer to loose in a base I enjoy.
---------------------------------------
بادبادك تا باباد مخالف روبه رو نگردد ، اوج نخواهد گرفت
If the kite doesn't face adverse wind it won't rise...
---------------------------------------

فردا و دیروزبا هم دست به یکی کردند: دیروز با خاطراتش مرا فریب داد. فردا با وعده هایش مراخواب کرد. وقتی چشم گشودم امروز هم گذشته بود
Yesterday and tomorrow get friend: yesterday deceive me with its memories and tomorrow make me asleep with its behest. When I opened my eyes today was passed too.
---------------------------------------

به ستاره ها نگاه کن. به چشمک زدنشون بخند. اما بهشون دل نبند ، چون چشمک هاشون از روی عادته
Look at the stars, laugh to their winking, but don't love them, because their winks are just from habit.
---------------------------------------

آن‌چه را که در مزرعه ذهن
خود کاشته‌اید درو خواهید کرد
You will reap what you plant in your minds farm.
---------------------------------------
اگر در جریان رودخانه صبرت ضعیف باشد هر تکه چوبی مانعی عظیم بر سر راهت خواهد شد
If you won't be patient in the flow of river, every driftwood will be a huge problem for you.
---------------------------------------
آن كه امروز را از دست مي دهد ! فردا را نخواهد يافت
هيچ روزي از امروز با ارزشتر نيست
Who looses today, won't find tomorrow
There is nothing important as today.
---------------------------------------
یک
ضرب المثل امریکای هست که میگه مشکل که به وجود اومد بگرد راه حلش را پیدا کن نگرد دنبال این که چرا بوجود اومد
There is an American proverb that says: If you face a problem try to find the solution not the reason.
---------------------------------------
انسان هر چه بالاتر بروداحتمال ديده شدن وصله ی شلوارش بيشتر می شود (( اديسون
Whatever human rise his trousers inset will be seen more.
---------------------------------------
هنگامی که درگیر یک رسوایی
می شوی ، در می یابی دوستان واقعی ات چه کسانی هستند .(( الیزابت تیلور
When you catch in a calumny, you know your real friends.
---------------------------------------
عشق عینک سبزی است که باآن انسان کاه را یونجه می‌بیند .(( مارک تواین
Love is a green glass that you see the chaff as alfalfa with it.
---------------------------------------
هرگز به احساساتی که دراولین بر خورد از کسی پیدا می کنید نسنجیده اعتماد نکنید .(( آناتول فرانس
Don't believe your sense of first meeting never.
---------------------------------------
تصمیم خداوند از قدرت درک
ما خارج است اما همیشه به سود ما می باشد .(( پائولوکوئیلو
Gods decide is out of our hindsight power but it is always beneficial for us.
---------------------------------------
مهم نیست چه پیش آمده ،تحمل کن و اندوه خود را زیر لبخندی بپوشان .( دیل کارنگی
It isn't important that what happened, tolerate and hide your grief with smiles..
---------------------------------------
علف هرزه چیست ؟گیاهی است
که هنوز فوایدش کشف نشده است .(( امرسون
What is forb? It is a plant that we don't know its profits yet.
---------------------------------------
بردن همه چيز نيست ؛ امّاتلاش برای بردن چرا .(( وئيس لومباردی
Winning is nothing but trying to win is all thing.
---------------------------------------
از من پرسيد :تو مال
منی؟ گفتم:آره!مال خود خودتم. هر كاري دلت مي خواد باهام بكن. گفت :هر كاري؟ گفتم:آره. ............ تنهام گذاشت و رفت
He asked me: you are mine? I told: yes, I'm yours, do what you love with me. He told: what I loved? I told: yes...he left me alone and went.
---------------------------------------

زماني كه مرا به دنياآوردند مي گفتند همه را دوست بدار اكنون كه ديوانه وار دوستش دارم مي گويند فراموشش
كن
When they born me they said: "love every one" and know that I love frenzied they are saying: "forget"
---------------------------------------
يك عشق عروج است و رسيدن
به كمال ، يك عشق غوغاي درون است و تمناي وصال ، يك عشق سكوت است و سخن گفتن چشم ،يك عشق خيال است و....خيال است و....خيال
Love is an ascent and reach to perfection, a love is inside hubbub and is the request of joiner, a love is silence and eyes speaking, a love is a dream and...is a dream and...dreams...
---------------------------------------

حقیقت انسان به آنچه
اظهار می کند نیست..بلکه حقیقت او نهفته در آن چیزی است که از اظهار آن عاجز است بنابراین اگر خواستی او را بشناسی نه به گفته هایش ، بلکه به ناگفته هایش گوش کن
The fact of a person isn't the same that the person shows, haply the fact is same that the person can't show it, if you want to identify a person listen to his unsaid not said.
---------------------------------------
برای قضاوت در مورد موفقیت
خودت ببین چه بدست آورده ای و در قبال آن چه از دست داده ای
To judge about your achievement, think about what you earned instead of what you lost.
---------------------------------------

ادامه نوشته

دسته بندی آدم ها

دسته بندی زیبای انسانها

ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و ...

دکتر شریعتی انسان ها را به چهار گروه زیر دسته بندی کرده است :

دسته اول
 آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدم‌ها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

دسته دوم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌شان یکی است.

دسته سوم
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند
آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

دسته چهارم
 آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم هستند
شگفت‌انگیزترین آدم‌ها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد

کی چی سوار میشه!!!(طنز)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه نوشته

مطلب و عکس

یه مطلب و چند تا عکس جالب که به ربط هم ندارند رو برای خداحافظی ازتون میذارم .(عیدتون پیش پیش مبارک و امیدوارم که همه ی دوستان سال خوبی در پیش داشته باشند.)

تصاویری واقعی از سقوط بشقاب پرنده

در سال 1952 در مزرعه رزول امریکا یک سفینه فضایی حامل 3 سرنشین در مزرعه ای د رآمریکا به نام رزول سقوط کرد ( بر پایه این ماجرا فیلمی نیز در امریکا ساخته شد !!!!)
این مزرعه به سرعت و درآن زمان توسط نیروی هوایی و اف ب آی و سایر مقامات امنیتی محاصره شد
چندی بعد و با فشار رسانه های امریکا و جهان - دولت امریکا ماجرا را به کلی تکذیب نمود !!
اما شاهدان و مزرعه داران اطراف که تعداد انها بیش از 200 نفر بود گواهی میدادند که این موجودات را دیده اند و هم چنین سفینه انها را
به هر حال این ماجرا از تب و تاب افتاد ولی همه ساله مراسمی در سالگرد سقوط سفینه در امریکا بر گزار میشد و هنوز هم میشود
تا اینکه در سال 2000 تعداد 1000 دانشمند برجسته جهان و برندگان جوایز نوبل از جورج بوش درخواست نمودند تا تکلیف رزول را روشن کند !!! یا تکذیب یا تایید !!!
جورج بوش در بیانیه ای رادیو تلوزیونی و خیلی کوتاه ماجرا سقوط را تایید نمود !!!!! و دیگر هیچ توضیحی نداد !!!!
از ان پس تصاویری توسط ناسا در اختیار رسانه ها قرار گرفت و هنوز هم دانشمندان در انتظار دریافت ااطلاعات تکمیلی تر هستند .
فقط گفته میشود که از سه سرنشین اسن فضاپیما 2 نفر کشته شده و مهندس پرواز زنده میماند
این موجود 3 سال در اختیار سرویس های امنیتی و جاسوسی و دانشمندان بود و دست اخر بر اثر ابتلا به انفلو انزا فوت میکند .

بسیاری از پیشرفت های شگرف امریکا بر اثر دانش این مهندس پرواز میباشد و امریکا هم به همین دلیل نمیخواهد این موضوع را بیشتر باز کند !!!
حتی در بسیاری از مقالات تا حدی قضیه جدی پیگیری شده است که میگویند ؛موجود رزول بر اثر
فشار های تخلیه اطلاعاتی و هم چنین آزمایشات متعدد امریکایی ها فوت نموده است !!!!!!!!!!!! !!!

تصاویری که در مجلات به طور همزمان در سال 2000 چاپ شد !!
اینها اولین تصاویری بود که رسما توسط ناسا عرضه شد !!!



منطقه سقوط سفینه!

 

 

به اجساد اطراف دقت كنید!

 

 

بقایای چتر نجات مهندس پرواز که از سفینه بیرون پریده بود؟؟ یا بقایای چتر نجات خود سفینه ؟؟
که در همان زمان توسط یک افسر امریکایی در روزنامه ها چاپ شد !!
این افسر بعدا در فشار همه چیز را تکذیب کرد !!!! ولی تصاویر فردای ان روز روزنامه ها موجود است !!!!

 

 

اجساد مورد ازمایش

 

 

 

فلز ناشناخته از جنس سفینه!

 
 

 

ادامه نوشته

گفتگو با خدا


 

Interview with god

گفتگو با خدا

I dreamed I had an Interview with god

خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم .

So you would like to Interview me? "God asked."

خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟

If you have the time "I said"

گفتم : اگر وقت داشته باشید .

God smiled

خدا لبخند زد

My time is eternity

وقت من ابدی است .

What questions do you have in mind for me?

چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟

What surprises you most about humankind?

چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟

Go answered ….

خدا پاسخ داد ...

That they get bored with childhood.

این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند .

They rush to grow up and then long to be children again.

عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند .

That they lose their health to make money

این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند.

And then lose their money to restore their health.

و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند .

By thinking anxiously about the future. That

این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند .

They forget the present.

زمان حال فراموش شان می شود .

Such that they live in neither the present nor the future.

آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال .

That they live as if they will never die.

این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد .

And die as if they had never lived.

و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند .

God's hand took mine and we were silent for a while.

خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم .

And then I asked …

بعد پرسیدم ...

As the creator of people what are some of life's lessons you want them to learn?

به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند ؟

God replied with a smile.

خدا دوباره با لبخند پاسخ داد .

To learn they cannot make anyone love them.

یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد .

What they can do is let themselves be loved.

اما می توان محبوب دیگران شد .

learn that it is not good to compare themselves to others.

یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند .

To learn that a rich person is not one who has the most.

یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد .

But is one who needs the least.

بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد

To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in persons we love.

یاد بگیرن که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم .

And it takes many years to heal them.

و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد .

To learn to forgive by practicing forgiveness.

با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرن .

To learn that there are persons who love them dearly.

یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند .

But simply do not know how to express or show their feelings.

اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند .

To learn that two people can look at the same thing and see it differently.

یاد بگیرن که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند .

To learn that it is not always enough that they are forgiven by others.

یاد بگیرن که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند .

They must forgive themselves.

بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند .

And to learn that I am here.

و یاد بگیرن که من اینجا هستم .

Always

همیشه

اثری از ریتا استریکلند

داستان

سلام چند روز پیش یه داستان ار ملا نصرالدین خوندم دیدم که خیلی قشنگه نتیجه گیریش هم آخرش میگم:

یه روز ملا با پسرش میخوان برن جایی وفقط یه الاغ داشتن.اول ملا به پسرش ميگه تو سوار شو من پياده ميام اما پسرش گفت آخه اين جور نميشه. بالاخره به  همون طور راه افتند.سر راه چند نفر دیدنشون و گفتند:ببین زمونه رو پسرجوون سوار خر شده و پدر پیرش پیاده میاد.پسرش به ملا گفت دیدی گفتم نمیشه تو بیا سوار شو.لذا ملا سوار خر شدوپسرش پیاده.بعد از یه مدت چند نفر دیگه بازم دیدنشون گفتند که:پدری که سردوگرم روزگارو چشیده سوار شده اونوقت پسرخامش پیاده میاد چقدر سنگدله.ملاوپسرش گفتند پس با هم دو تایی سوار خربشیم و شدند.بعد از یه مسافتی بازم چند نفر دیدنشون و گفتند:بیچاره خره ببینید دو ترکه سوارش شدندعجب آدمای بی رحمی پیدا میشن.پس ملا و پسرش تصمیم گرفتند دو تایی پیاده شن و هیچکدوم سوار خر نشن.بازم بعد یه مدت چند نفر دیدنشون و گفتند:چه ادمای احمقی دو تاشون پیاده میان اونوقت خره خالی خالی میره  و...                

اما نتیجه ی اخلاقیش اینه که آدم هر کاری کنه نمیتونه جلوی دهن بعضی از مردم ها رو بگیره             

عكس

                    چند تا عكس از دوستي خاص حيوانات

 

 

ادامه نوشته

تولد


                                        

    

                   عماد جان تولدت مبارک

خطای چشم

 

 

 

                               عجیب ترین خطای چشم دنیا      

 

 

هر مدل خطاي چشمي رو ديده بودم الا اين شكلي. اين دفعه بجاي خط هاي كج و معوج رنگ هاي سياه و سفيده كه چشم آدم رو به اشتباه ميندازه ...

خوب به عكس زير نگاه كنين ...

 

 

 يك سوال : مربع A و مربع B چه رنگي هستند؟
جواب صحيح : همرنگ ...
 

بله حقيقت داره و خود من هم شگفت زده شدم...

ميتونين براي اطمينان اين عكس رو Save‌ كنين بعد اگه فتوشاپ يا هر نرم افزار گرافيكي دارين و بلدين با رنگ ها كار كنين ،  برين كد رنگ اين دو مربع رو نگاه كنين و متوجه ميشين كه كد رنگ هر دو منطقه يكسان و برابر 787878 هست ...

يا اگه تو همون فتوشاپ يا حتي Paint خود ويندوز بازش كنين و همه قسمت ها رو تا جائي كه لازمه پاك كنين غير از خود مربع A و مربع B . اونوقت به اين نتيجه ميرسين ...

 


 

كه خيلي هم به چشماتون مطمئن نباشين ....

شايد اون چيزي كه دارين سفيد ميبينيدش خاكستري باشه ... يا برعكس ....

 

 

تفاوت کتاب های دخترانه و پسرانه

 

 

تا پیش از  گمان می‌شد که دانش ربطی به دختر یا پسر بودن دانش‌آموزان ندارد. این در حالی‌ است که وجود تفاوت بسیار زیاد میان دختران و پسران اگر از دید مردم عادی یا فریب‌خوردگان پنهان بماند هیچ‌گاه از دید وزیر آموزش‌و‌پرورش پنهان نخواهند ماند. این هفته حاجی‌بابایی، وزیر آموزش‌و‌پرورش از پیگیری طرح جداسازی کتب درسی دختران و پسران توسط این وزارتخانه خبر داد که بسیار دلگرم‌کننده بود. ما علاوه بر گرم کردن دل، کمک و پیشنهاد هم در این زمینه بلدیم. در زیر چند نمونه از مطالب کتاب‌های جداسازی شده مطابق سیاست‌های وزارت آموزش‌و‌پرورش برای الگوبرداری آورده شده‌اند.

تفاوت کتاب درسی دخترانه و پسرانه!! (طنز بسیار خواندنی)

ریاضی پسران: 2+2 مساوی است با 4. فوق‌فوقش 5.
ریاضی دختران: 2 تا گل داریم 2 تا گل دیگه هم می‌ذاریم کنارش که به مامانمون هدیه بدیم؛ مجموعا میشه یه دسته گل.

جغرافی پسران: اگر دست راست خود را به طرف شرق و دست چپ خود را به طرف غرب بگیریم، شمال در پیش‌رو و جنوب در پشت سرمان خواهد بود.
جغرافی دختران: اگر قادر به تشخیص دست راست و چپ خود باشیم، بهتر است به خانه بخت رفته و دل وزیر آموزش‌و‌پرورش را که بارها اعلام کرده از ازدواج دانش‌آموزان دختر استقبال می‌کند، شاد كنیم.

ادبیات پسران: درس «حسنک وزیر» از تاریخ بیهقی...
ادبیات دختران: درس «مرضیه وزیر» از تاریخ ...

انگلیسی پسران:
I want to go to the garden with my friends

انگلیسی دختران:
I want to go to the kitchen and cook the dinner for my lord husband

تاریخ پسران (پس از حذف پادشاهان و لشکرکشی‌ها که دولت وعده‌اش را داده(: یونانی‌ها به سرکردگی یک یارویی حدود دو هزار سال پیش به ایران حمله کردند و عده‌ای از مردم را کشتند و یک سلسله‌ای را منقرض کردند اما پس از اندکی خودشان هم رفتند وردست بابایشان.
تاریخ دختران (پس از اصلاحات مذکور): یونانی‌ها یک زمانی به ایران آمدند و سعی کردند به‌جای خورشت پلو بادمجون غذای پلاخورشتوس یونانی را که اصلا هم خوشمزه نبود، رواج بدهند اما نتوانستند. طرز تهیه خورشت پلوبادمجون به شرح زیر است...

فلسفه پسران: سقراط فیلسوفی یونانی بود که پیوسته در طلب حق بود و لقب شهید راه حقیقت گرفت.
فلسفه دختران: زن سقراط پیوسته در تعقیب شهید راه حقیقت بود و دمار از روزگار او درآورد.

فیزیک نور پسران: در انعکاس یک تصویر در آینه بین فاصله كانونی آینه(f) و فاصله جسم از آینه(p) و فاصله تصویر از آینه (q) رابطه وجود دارد.
فیزیک نور دختران: در انعکاس تصویر در آینه همیشه بین نجابت، زیبایی و شوهرداری باید نسبت وجود داشته باشد.
 

 

 

متفاوت ترين مرگ هاي دنيا

 

از قدیم و ندیم گفته‌اند، مرگ حق است و پیمانه هر كس زمانی كه پر شود، دیگر چاره‌ای جز رفتن ندارد. ولی چگونه مردن اهمیت خاص خودش را دارد. بعضی‌ها خیلی عادی و با آمادگی ذهنی كامل اطرافیان از دنیا می‌‌روند و بعضی دیگر خیلی غیرمنتظره و اتفاقی می‌‌میرند. در این جا به برخی از مرگ‌های غیرمنتظره ومتفاوت اشاره می‌‌كنیم:

 

 

اسب سواری

مـرده پیـــروز: «فرانـك هایس» معروف به «جاكی» یك اسب ‌سوار معروف كه در مسابقات اسب‌سواری مختلفی شركت كرده بود. او در آخرین مسابقه خود دچار حمله قلبی شد و روی اسب از دنیا رفت ولی اسب همچنان به دویدن ادامه داد و «هایس» را اولین «مرده پیروز» میدان اسب‌سواری كرد.(۱۹۵۳)

 


مرگ دوچرخه سوار

خبر خوش همسر: « فرانسیس فیبر» برنده لوكزامبورگی مسابقه دوچرخه‌سواری «توردو فرانس» در زمان جنگ جهانی اول در اثر شنیدن یك خبر خوش جان خود را از دست داد. در آن زمان او درون سنگر نشسته بود كه همسرش با بیسیم به او خبر داد دخترشان به دنیا آمده است. فرانسیس از شنیدن این خبر آنچنان خوشحال شد كه به هوا پرید و در همان زمان مورد اصابت گلوله یك سرباز آلمانی قرار گرفت و مرد.(۱۹۱۵)

 

مرگ شاهزاده

شاهزاده‌ای كه خانواده‌اش را دوست نداشت: روز اول ماه ژوئن، شاهزاده «دینپدرا» ولیعهد كشور نپال از برنامه ازدواجی كه خانواده برای او ترتیب داده بودند، خشمگین شد و سر میز شام تقریبا همه اعضای خانواده را به گلوله بست در این قتل عام پدر پادشاه او هم كشته شد ولی طبق قوانین و سنت نپال دینپدرا كه خودش هم به شدت زخمی شده بود، تاج پادشاهی را بر سرگذاشت و سه روز بعد از دنیا رفت.(۲۰۰۱)

 

مرگ شعبده باز

مرگ شعبده ‌باز: «تامی كوپر» شعبده‌باز معروفی در كشور انگلیس بود. او در حال اجرای یك برنامه روتین تلویزیونی بود كه از دنیا رفت. بیشتر تماشاگران و حاضران در استودیو تا مدتی فكر می‌‌كردند این هم بخشی از نمایش تامی كوپر شعبده‌باز است.(۱۹۸۴)

نخست‌وزیر، شنا بلد نیست: «هارولد هالت» نخست‌وزیر وقت كشور استرالیا در ساحل شهر ملبورن در حال شنا بود كه ناپدید شد و جسد او هرگز پیدا نشد.(۱۹۶۷)

 

خلبان

ملخ هلی‌كوپتر: «ویك مارو» هنرپیشه دهه هفتاد آمریكا در حال بازی در صحنه‌ای از فیلم «منطقه گرگ و میش» بود. در این صحنه او باید به همراه دو هنرپیشه خردسال فیلم «میكا دین‌له» و «رنه شین یی‌چن» سوار بر یك هلی‌كوپتر می‌‌شدند ولی در برابر چشمان حیرت‌زده عوامل پشت صحنه، ملخ هلی‌كوپتر به او اصابت كرد و سرش را از بدن جدا كرد. در این حادثه دو كودك هنرپیشه هم جان خود را از دست دادند.(۱۹۸۲)

 


ادامه نوشته

دلیل

چرا همیشه تو المپیک چینی ها اکثر مدال ها رو می برند؟؟؟

http://www6.0zz0.com/2009/06/30/07/241673627.jpghttp://www6.0zz0.com/2009/06/30/07/100218657.jpghttp://www6.0zz0.com/2009/06/30/07/205561183.jpg

ادامه نوشته

وفاداری

وفاداری

روزی روزگاری تاجر ثروتمندی بود که 4 زن داشت . زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت و غذاهای خوشمزه پذیرایی می کرد... بسیار مراقبش بود و تنها بهترین چیزها را به او می داد.
زن سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار میکرد . پیش دوستهایش اورا برای جلوه گری می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مردی دیگر برود و تنهایش بگذارد
واقعیت این است که او زن دومش را هم بسیار دوست می داشت . او زنی بسیار مهربان بود که دائما نگران و مراقب مرد بود . مرد در هر مشکلی به او پناه می برد و او نیز به تاجر کمک می کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید.
اما زن اول مرد ، زنی بسیار وفادار و توانا که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود ، اصلا مورد توجه مرد نبود . با اینکه از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می کرد و تقریبا هیچ توجهی به او نداشت.

روزی مرد احساس مریضی کرد و قبل از آنکه دیر شود فهمید که به زودی خواهد مرد. به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت :
" من اکنون 4 زن دارم ، اما اگر بمیرم دیگر هیچ کسی را نخواهم داشت ، چه تنها و بیچاره خواهم شد !"
بنابرین تصمیم گرفت با زنانش حرف بزند و برای تنهاییش فکری بکند . اول از همه سراغ زن چهارم رفت و گفت :

" من تورا از همه بیشتر دوست دارم و از همه بیشتر به تو توجه کرده ام و انواع راحتی ها را برایت فراهم آورده ام ، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با من همراه می شوی تا تنها نمانم؟"
زن به سرعت گفت :" هرگز" همین یک کلمه و مرد را رها کرد.

ناچاربا قلبی که به شدت شکسته بود نزد زن سوم رفت و گفت :
" من در زندگی ترا بسیار دوست داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟"
زن گفت :" البته که نه! زندگی در اینجا بسیار خوب است . تازه من بعد از تو می خواهم دوباره ازدواج کنم و بیشتر خوش باشم " قلب مرد یخ کرد

مرد تاجر به زن دوم رو آورد و گفت :
" تو همیشه به من کمک کرده ای . این بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید از همیشه بیشتر ، می توانی در مرگ همراه من باشی؟"
زن گفت :" این بار با دفعات دیگر فرق دارد . من نهایتا می توانم تا گورستان همراه جسم بی جان تو بیایم اما در مرگ ،...متاسفم!" گویی صاعقه ای به قلب مرد آتش زد.

در همین حین صدایی او را به خود آورد :
" من با تو می مانم ، هرجا که بروی" تاجر نگاهش کرد ، زن اول بود که پوست و استخوان شده بود ، انگار سوء تغذیه بیمارش کرده باشد .غم سراسر وجودش را تیره و ناخوش کرده بود و هیچ زیبایی و نشاطی برایش باقی نمانده بود . تاجر سرش را به زیر انداخت و آرام گفت :" باید آن روزهایی که می توانستم به تو توجه میکردم و مراقبت بودم ..."



عکس

                     عکس هایی از نقاشی سه بعدی روی در و دیوار خیابون ها   نقاشی سه بعدی کف خیابان (20 عکس)  
 
نقاشی سه بعدی کف خیابان (20 عکس)نقاشی 3 بعدی روی دیوار

     
ادامه نوشته

مكانيزم حافظه

مکانیزم حافظه: چرا مطالب در ذهنمان می‏مانند

ذخیره اطلاعات در مغز روندی است که حافظه نامیده می شود و این امر نیز به نوبۀ خود جزء اعمال سیناپس‏هاست (سیناپس : فضایی که پیام عصبی از یک سلول عصبی به سلول دیگر منتقل می‏شود). هر بار که نوع خاصی از اطلاعات حسی (بینایی- شنوایی – لمس – بویایی – چشایی ) از یک سیناپس عبور می کند این سیناپس دفعه بعد برای انتقال همان نوع پیام توانمندتر شده که این روند تسهیل نام دارد بعد از آنکه اطلاعات چندین بار از یک مسیر عصبی عبور کردند آن مسیر به حدی تسهیل می‏شود که حتی بدون وجود محرک خارجی (حواس پنجگانه) در خود مغز تولید شده و این مرحله ای است که اصطلاحا می گوییم “مطلب ملکه ذهن شده است” .

انواع حافظه :

1- حافظه کوتاه مدت (Short-term memory)
شامل خاطراتی می شود که برای چند ثانیه یا حداکثر چند دقیقه دوام می آورند مگر آنکه به انواع بلند مدت آن تبدیل شوند.

۲- حافظه میان مدت (Intermediate-term memory)
که چند روز یا هفته باقی می ماند و در صورت عدم تکرار در ذهن از بین می رود.

۳- حافظه بلند مدت (Long-term memory)
که به دلیل تکرار، اگر یک بار ذخیره شود میتوان تا چندین سال یا حتی تا آخر عمر آن را به خاطر آورد.

ادامه نوشته

حکایت

این حکایت(از عطار)رو تقدیم میکنم به همه خصوصا اون هایی که فیزیکشون با وارسته هست:

یکی دیوانه ای استاد در کوی

                                جهانی خلق می رفتند هر سوی

فغان برداشت ای دیوانه ناگاه

                                 که از یک سوی باید رفتن و یک راه

به هر سویی چرا باید دویدن

                                 به صد سو هیچ جا نتوان رسیدن

تویی با یک دل ای مسکین و صدیار

                                  به یک دل چون توانی کرد صد کار

چو در یک دل بود صدگونه کارت

                                  تو صد دل باش اندر عشق یارت

اوج هنر بر روي شن

من و چند تا از برو بچه ها روزهاي سه شنبه ميريم دانشكده هنر چرا كه ادبياتمون اونجا برگذار ميشه.اونجااز اين جور كارهاي هنري البته در سطح پايين تر زياد انجام ميدند.اين پست رو به اونها وشما تقديم ميكنم.

                                مجسمه هاي شني

http://www.mobinapic.com

http://www.mobinapic.com

ادامه نوشته

چشم اندازی به  آینده

                         آینده رو چه جور می بینید؟؟؟       

 

عکس: سال 3000 به روایت تصویر !

www.actorpic4u.mihanblog.com

 

 
www.actorpic4u.mihanblog.com 
ادامه نوشته

عکس های گرفته شده از فضا

         
ادامه نوشته

طنز ماهواره امید

با سلام خیلی وقت بود پست نداده بودم این شد که برآن شدم تا پست بذارم.البته می دونم که یه خورده دیگه کهنه شده اما چون قشنگ بود گذاشتمش به امید این که خوشتون بیاد:

                              طنز ماهواره امید

اولین پیام رسیده از ماهواره امید: زهمین گرد است.

دومین پیام از ماهواره اميد: خورشید بدور زمین میچرخد

سومین پیام گزارش شده از امید: ..... در ماه نیست

چهارمين خبر از ماهواره اميد من خسته شدم دارم بر ميگردم


پنجمين پيام از ماهواره اميد دريافت شد: من بايد اينجا چيکار کنم؟

ششمین پیام از ماهواره امید مخابره شد یه دونه کارت شارژ 2000 تومنی ایرانسل بفرستید تا بازم پیام بدم.!


هفتمین پیام مخابره شده از ماهواره امید: مقداری آب بر روی کره زمین مشاهده میشود،احتمال وجود حیات است

هشتمین پيام ماهواره اميد به زمين: بنزينم تموم شده کارت سوخت بفرستيد


نهمین پيام ماهواره اميد: جون مادرتون اينقدر مسخرم نكنيد

دهمين پيام ماهواره اميد : دارم سقوط ميکنم، زير پامو خالي کنين

یازدهمین پیام مخابره شده از ماهواره امید: من از این بالا روی اسرائیل تف کردم!


دوازدهمین پیام ماهواره امید، بازی ایران و کره یک یک شد.

سیزدهمین پیغام رسیده از موشک امید : هیچ چیز قابل مشاهده نیست !!!!! به دلیل نور زیادی که از مرقد... می آید کور شدیم
.
.
هجدهمین خبر رسیده از ماهواره امید: اینجا تاریکه من میترسم


به علت قرار گرفتن امید درفضا, به ناهید و زهره هشدار داده شد حجاب خود را رعایت کنند

ماهواره امید به علت لایی کشی بین ماهواره ها ، سرعت غیر مجاز و مسافر کشی بازداشت شد.

در پي پرتاب موفقيت آميز ماهواره اميد و دستيابي ايران به تكنولوژي فضايي ، نام كهكشان راه شيري به بزرگراه شيخ فضل الله نوري تغيير يافت

پس از قرار گرفتن امید در فضا به ناهید و زهره اخطار داده شد حجاب خود را رعایت کنند

ماهواره امید از کشف یک امامزاده بین زحل و مریخ خبر داد
بنا بر خبر پرتاب ماهواره ی امید، نیروی انتظامی اعلام کرد: بزودی برای کنترل روابط میان امید و زهره یک فروند سفینه ی گشت ارشاد به فضا خواهیم فرستاد


ماهواره اميد از مدارخارج شده است وفقط به دور سياره زهره مي چرخد واين پيام هارا ارسال ميكند؛الهي دورت بگردم،جيگر چند سالته؟

مدیریت

تفاوت مدیریت در ایران و اروپا

 

 

اروپا: موفقيت مدير بر اساس پيشرفت مجموعه تحت مديريتش سنجيده ميشود

ايران: موفقيت مدير سنجيده نميشود، خود مدير بودن نشانه موفقيت است

   

اروپا: مديران بعضی وقتها استعفا ميدهند

ايران: عشق به خدمت مانع از استعفا ميشود  

 

اروپا: افراد از مشاغل پايين شروع ميکنند و به تدريج ممکن است مدير شوند

ايران: افراد مدير مادرزادی هستند و اولين شغلشان در بيست سالگی مديريت است

 

 

اروپا: برای يک پست مديريت، دنبال مدير ميگردند

ايران: برای يک فرد، دنبال پست مديريت ميگردند و در صورت لزوم اين پست ساخته ميشود

 

 

اروپا: يک کارمند ساده ممکن است سه سال بعد مدير شود

ايران: يک کارمند ساده، سه سال بعد همان کارمند ساده است، در حاليکه مديرش سه بار عوض شده

 

ادامه نوشته

سخنان مردان بزرگ تاریخ

 

 

وقتی ارتباط عاشقانه ات به انتها میرسد ، فقط به سادگی بگو : همه اش تقصیر من بود .
جکسون براون

شادمانی اسطوره ایست که در جستجویش هستیم.
جبران خلیل جبران

اگر به مهمانی گرگ می روید ، سگ خود را به همراه ببرید .
گوته

آن کسی که از رنج زندگی بترسد ، از ترس در رنج خواهد بود .
چینی

وقتی نانوا نان را با دقت و وسواس می پزد و به دست مشتری میدهد ، خدا با او در کنار تنور ایستاده است
کریستیان بوبن

اگر قرار است برای چیزی زندگی خود را خرج کنیم ، بهتر آن است که آنرا خرج لطافت یک لبخند و یا نوازشی عاشقانه کنیم .
شکسپیر

استعداد در فضای آرام رشد میکند و شخصیت در جریان کامل زندگی .
گوته

ادامه نوشته

تلقین

چند نمونه فراموش نشدني باعث تغيير نگرش پزشكان و روانشناسان شد.يك زنداني كه قصد فرار داشت بطور مخفيانه خود را در يكي از اتاقكهاي قطار جا داده بود و بعد از حركت فهميده بود كه در يخچال قطار قرار دارد. زنداني مطمئن بود كه در طي چندين ساعتي كه در يخچال قرار دارد منجمد خواهد شد و دقيقاً اينطور هم شد. اما بعد از رسيدن به مقصد مشاهده كردند كه زنداني يخ زده در حالي كه يخچال قطار خاموش بوده است و اين نشان ميدهد كه :

ادامه نوشته

قانون راز(حتمابخونید)

شایدخیلی از ماها به تلقین اعتقادداشته باشیم به عنوان مثال می شنویم که یه نفر تونسته با تلقین بیماریش رو بهبود ببخشه واین برامون یه اصله واین اصل برای همه ی آدم ها مشترکه.اما برای کشورهای پیشرفته ای که همه چیزشون بر مبنای قانون تعریف میشه قبول همین جوری تلقین بی مفهومه از همین رو طی سالها یا دهه ی اخیر با تحقیق در این مورد قانونی رو برای این اصل تعریف کردند به نام قانون کشش یا راز که الان تا حد زیادی در دنیا فراگیر شده.اما توصیف قانون:

ادامه نوشته

روز تولد

روان شناسان شخصیتی بر این عقیده اند که شماره تولد، شما را از آن چیزی که می خوا هید باشید دور نمی کند بلکه مانند رنگی است که نوع آن و زیبایی اش برای افراد مختلف متفاوت است. به مثال زیر توجه کنید :
فرض می کنیم که شما متولد 29 اردیبهشت 1364 هستیداردیبهشت ماه(2) سال است پس :
9=1+8=18=5+9+ 3+1=1395= 1364+2+29
"9" شماره تولد شماست و اکنون می توانید آنچه راکه مربوط به این شماره است با خود مطابقت دهید.

تفسیر اعداد:

ادامه نوشته

چرا ورودی بودن یک ننگ است؟

آیا می دانید یا اگر نمی دانستید حالا بدانید که چرا و چرا وچرا ورودی بودن یک ننگ است ؟ نظر بدید تا دلایلش رو براتون در پست بعدی بگم

البته این درسته که همه یه روز ورودی بودن حتی خود من اما مساله این جاست که یه نفر تا کی میخواد ورودی بزنه. بعضی ها یه روز  اكثرا يه هفته   تعدادي هم تا يه ترم.البته ورودي بودن بيشتر يه اصطلاحه كه به بعضي از دانشجو ها كه يه خورده هنگ ميزنند نسبت ميدند .من هم مثل شما از اين بابت ناراحتم كه چرا بعضي از سال بالايي هاي عقده اي (نه همشون) اين كار رو ميكنند .بالاخره نامرديه. شما هم اگر اين رو قبول نداريد ميتونيد تحقيق كنيد.اميدوارم كه يه روز اين مساله درست بشه چرا كه قبولي تو دانشگاه اون هم مكانيك يه موفقيت خيلي خيلي بزرگه كه بعضي ها چشم ديدنش رو ندارن

ادامه نوشته

نکات دانشگاهی

یکی از مواردی که تو دانشگاه یا هر جای دیگه برای هر کسی می تونه پیش بیاد اینه که با یه نفر دچار سوتفاهم بشه یا خودشو بزنه به اون راه که سوءتفاهم پیش اومده.اما نکته اینجاست که چه جور باهاش مواجه بشه. یا بزنه کار رو از اینیکه هست هم بدتر کنه ویا با فکر یه کاری کنه که همه چیز خیلی خیلی خوب تموم بشه.این به خود فرد بستگی داره که چه جور برخورد کنه.شما چی کار میکنید؟