نسل پدرسوخته
کارش به ته غزل کشیده چشمت
تا سرمه ای از عسل کشیده چشمت
زیر مژه ات هزار دل زندانی است
از بس چک بی محل کشیده چشمت
***
آواز لب دوخته را دریابید
خاکستر افروخته را دریابید
ما دود شدیم و بچه هامان ماندند
این نسل پدر سوخته را دریابید
***
گر چه پیِ گنج بوده ام در همه عمر
هم کاسه رنج بوده ام در همه عمر
ای کاش که هشتم گروی نه می بود
زیر سه و پنج بوده ام در همه عمر
***
تک رابط بین ریل و واگن، عشق است
فرمول مونو اکسید کربن عشق است
از جاذبه سیب دلت فهمیدم
قانون چهارم نیوتن عشق است
***
افسوس نشد پای جلو بگذارم
جان و دل خود به پای تو بگذارم
از بس که جوان بودم و تنها، حتی
دل، ریش نداشت تا گرو بگذارم
(عباس احمدی)
+ نوشته شده در دوشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت ۳:۴۹ ب.ظ توسط علی خان آبادی
|
با سلام