سفر درزمان
سياه چاله ها:
اگر يک ستاره چند برابر خورشيد باشد و همه ي سوختش را بسوزاند ،از آن جا که يک نيروي جاذبه ي قوي دارد لذا جرم خودش در خودش فشرده مي شود و يک حفره ي سياه رنگ مثل يک قيف درست مي کند که نيروي جاذبه ي فوق العاده زيادي دارد طوري که حتي نور هم نمي تواند از آن فرار کند.
اما اين حفره ها بر 2 نوع هستند يک نوعشان نمي چرخند لذا انتهاي قيف يک نقطه است.در آن جا هر جسمي که به حفره مکش شده باشد نابود مي شود. اما يک نوع ديگر سياه چاله نوعي است که در حال دوران است براي همين ته قيف يک
قاعده دارد که به شکل حلقه مي باشد
کرم چاله:
يک سکوي ديگر گذراز زمان است که مي تواند در عرض چند ساعت ما را چندين سال نوري جا به جا کند . فرض کنيد دو نفر دو طرف يک ملا فه را گرفته اند و مي کشند.اگر يک توپ تنيس بر روي ملافه قرار دهيم يک انحنا در سطح ملافه به سمت توپ ايجاد مي شود.
تونل زمان :واقعيت يا خيال ؟
حالا اين ها را گفتيم ولي چند اشکال در اين کار است . اول اينکه اصلا نفس تئوري سفر در زمان يک پارادوکس است.پارادوکس يعني چيزي که نقص کننده (نقيض) خودش در درونش است . يک مثال:اگه خدامي تواند هر کاري را انجام دهد پس آيا مي تواند سنگي درست کند که خودش هم نتواند تکانش دهد ؟اين يک پارا دوکس است چون اگر بگوييم آري پس آن وقت با اينکه خدا هر کاري انجام دهد متناقض است واگر بگوييم نه باز هم همان مي شوديعني خدا نمي تواند هر کاري را انجام دهد يک مثال ديگر اين است که اگر من در زمان به عقب بر گردم به تاريخي که هنوز به دنيا نيامده بودم پس چطور مي توانم آنجا باشم . يا مثلا اگر برگردم و پدر بزرگ خودم را بکشم پس من چطوربه وجود آمده ام ؟
يک راه حلي که براي اين مشکل پيدا شده ،نظريه جهان هاي موازي است.طبق اين نظريه امکان دارد چندين جهان وجود داشته باشد که مشابه جهان ماست اما ترتيب وقايع در آنها فرق مي کند . پس وقتي به عقب برمي گرديم در يک جهان ديگر وجود داريم نه در جهاني که در آن هستيم .طبق اين نظريه بي نهايت جهان موازي وجود دارد وما هر دستکاري که در گذشته انجام بدهيم يک جهان جديد پديد مي آيد !
با سلام