مسيح پشت نقاب شعر!!!
به ديدارم بيا هر شب
در اين تنهايي تاريك و غمناك هراس آور
بيا .. بيا اي روشن تر از لبخند
شبم را روز كن در زير سرپوش سياهي ها
دلم تنگ است
شاعر
_________________________________________
و اما...
اكنون مسيح:
در اين روياي آرام شبانه
تو را مي بينم هر دم صادقانه
سخت دلتنگم در اين تنهايي تاريك و غمناك
سخت بي قرارت در آن روياي روشن
نيا ... نيا اي بيداري تاريك تر از غم
من در همين روياي آرامَش آرامم
شبم را روز نكن, در زير سرپوش سياهي ها
چرا كه در همين روياي آرامش آرامم
___________________________________
متن فوق پاسخ اين شعر قوي بود توسط من. 18 تا ديگه هم هست كه از نوشتنش معذورم (به دليل كپي شدن توسط بيگانه ها!!)
اگه دوست داريد بقيش رو بخونيد بهم بگيد تا براي خودتون بفرستم.
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام آذر ۱۳۸۸ ساعت ۵:۱۰ ب.ظ توسط ...........
|
با سلام